هر کاری کردم که تو رو گم کنم از خاطرهها به در بسته خوردم و باز از تو گم شد لحظهها خاطرههای بودنت چه جور فراموشش کنم دلی که تو آتیش زدی چه جوری خاموشش کنم جای نگاتو پر نکرد هیچ کسی با هر چی که بود انگاری تو خون منی، تو پوست و گوشت و تار و پود Gefällt mi
امروز هم دوباره ویولنم را سر خاکت کوک کردم که شعر از من جا بماند و من از تو.. که دست های من وکیل وصی تمام نت هایی است که از حافظه خاطرات تو جا مانده اند.. تو نیستی و این ویولن می داند که از خاک و سنگ ترانه در نمی آید.. مستأصل شده ست از جای خالی ات.. که گیر کرده ای لای این سیم ها و این آرشهء لکنت گرفته عادت کرده است...
چطور می شود قلبی را پنهان کرد که این همه عاشق است خبر مرگت را که آوردند تو نبودی هر بادی که می گذشت پرده ی دلم را تکان می داد تو مرده ای و من هنوز نگران چین پیشانی ات هستم. "}" data-reactid=".mw.1" style="color: rgb(59, 89, 152); cursor: pointer; text-decoration: none; background-color:...