دلم می خواهد هِی تو را صدا کنم
حتا که خسته شوی وُ
بگویی: کووفت !
وَ من از لبخند گوشه ی لبات پرواز کنم به باغ
پرواز کنم به اوج....
راه به راه بگویمَت: خوبی ؟
هِی بگویی: بَدَک نیستم ، خوبم
وَ من کِیف کنم
بروم تمام یاس های سپید باغچه ام را، بیاورم
لای احساس پف کرده ی چشم هایم
و تو با خنده ای مستانه بگویی: فقط همین؟
وَ من ، باغ را ببندم به آب
ببندم به ناز
تا برای تو هزار تا غنچه ی تازه بزاید
دلم می خواهد هِی برایِ تو بمیرم وُ
تو بگویی: بی وفا، بی من ؟
بغض ، امانم ندهد
گوشَت را آرام نازکنم :
تو که برای مُردن نیامدی !
بی بهانه بگویمت : دوست ت دارم زیبا!