هر کاری کردم که تو رو گم کنم از خاطرههابه در بسته خوردم و باز از تو گم شد لحظههاخاطرههای بودنت چه جور فراموشش کنمدلی که تو آتیش زدی چه جوری خاموشش کنمجای نگاتو پر نکرد هیچ کسی با هر چی که بودانگاری تو خون منی، تو پوست و گوشت و تار و پود