دلتنگی های میترا در آلمان
دلتنگی های میترا در آلمان

دلتنگی های میترا در آلمان

دلم گرفته است

بازنــده ،


عده ای را خـــر می کنند تا کاری رو انجام دهند و عده ای رو شـــــیر ...!!
مواظب باشید "حــــیوان صفت" نشوید ...!!
بازنــده ، بازنــده ست ... چه درنـــده چه چـرنـــده!!

شکایت ندارم


امیدی نمونده سفر یه خیاله / از این قصه پیداست رسیدن محاله / نه مثل پرنده نه طوفان ِ دریام / نه مثل ستاره روی برج ِ دنیام / ...
شکایت ندارم از این خواب ِ بیدار / از این درد و رنجی که هی میشه تکرار

از تو... به تو..


تو مالِ مَنی
خودم کشفت کرده ام
تو با "من" می خندی
با "من" گریه می کنی
دردِ دلت را به "من" می گویی
دیوانه !
دلت برایِ "من" تنگ می شود
ضربان قلبت، با "من" بالا می رود
با سکوتم، با صدایم
با حضورم، با غیبتم

تو مالِ منی
چه کسی با یک کلمه
با یک نگاه
دلت را می ریزد؟
بعد، خودش آن را جمع می کند و سَرِ جایش می گذارد؟
چه کسی احساست را تَر و خشک می کند؟
اشکت را درمی آورد
بعد، پاک می کند؟
چه کسی پیش از آن که حرفت را شروع کنی
تا تَهِ آن را نَفَس می کشد؟
دیوانه!

"من" زحمتت را کشیده ام
تا بفهمی
هنوز می توانی
شیطنت کنی، انتظار بِکِشی، تپشِ قلب بگیری، عاشق شوی...
تو، حق نداری خودت را از من و من را از خودت بگیری
تو، حق نداری " خودت " را از " خودت " بگیری
من، شکایت می کنم، از طرف هر دویمان،
از تو...
به تو..

دوستت دارم


به خداوندی خدا دوستت دارم

ای تو زیباترین زیبایی ، ای رویای بیداری

به خداوندی خدا دوستت دارم

ای بیقرار دلم ، ای تک درخت دشت سرخ قلبم ،

به همین لحظه های مقدس عشق قسم دوستت دارم

ای آنکه چشمت بارانی است ، ای تو که روحت شادابی است ، و
رگهایت از خون محبت جاری است

به آن کعبه مقدس عشق قسم دوستت دارم

زندگی من ، ای آغاز من ، ای سرآغاز من ، ای فردای من

به همان لحظه دیدارمان قسم دوستت دارم

نمی دانم کلمه مقدس دوست داشتن را چگونه بیان کنم تا تو باور کنی که

دوستت دارم

چقدر


چقدر من ناخوشم, وقتی ندارم از چشات سهمی