در ذهن زنانه ی من مرد
یعنی تکیه گاهی امن
یعنی بوسه ای از روی دوست داشتن ،بدون اندکی شرم!
... ...
در ذهن زنانه ی من مرد
یعنی کوه بودن، پر از سخاوت، پر از حیای مردانه
در کنار این ابهت ،لوس شدنهای کودکانه!!!
در ذهن زنانه ی خوشبین ِمن
مرد یعنی دوست میدارمت تو هر لحظه با منی!
تو مردی
من بی تو از تمام آفرینش بیگانه ام! با تمام احساسهای ظریفم به بودنت،
کافیست دست رد بزنی!
میروم پی زندگی ام ،برای آرامشت تا بدانی چقدر محترمست این آسایشت!!!
همیشه اتفاقی در حال رخ دادن است.
چمدانهایی گشوده و
چمدانهایی بسته میشوند،
با این حال
من هرگز
نه آمادهی رفتن و نه مهیایِ آمدن بودهام.
کنار میروم،
گوشه میگیرم،
سکوت میکنم،
و فقط میبینم:
حروف، این حروفِ خسته،
برای تصدیقِ تنهاییِ آدمی زاده میشوند..
فاصــله هارا بگذار برای خـــودشان
تا مـــــیتوانند قــــــد علم کنند،
چه بــــــاک..
...
مــــــا از ورای تمام حــــــصار ها
بازهم عاشــــــقانه میگوییم. .....
تمام خنده هایم را نذر کرده ام که گریه ام نگیرد،
اما شبها..
وای از شبها...!
...
هوای آغوشت دیوانه ام میکند،
و من در اشک غرق می شوم...!
چـقـدر خـوبـه . . . یـکـی بـاشـه یـکـی بـاشـه کـه بـغـلـت کـنـه سـرتـو بـزاری روی سـیـنـش آرومـت کـنـه هـُرم نـفـس هـاش تـنـت ُ داغ کـنـه عـطـر دسـتـاش مـوهـاتـو نـوازش کـنـه چـقـدر خـوبـه چـقـدر خـوبـه کـه آروم دم گـوشـت بـگـه غـصـه نـخـوری هـا . .
برای بغض هایم دنبال بهانه می گردم!
آهای فُلانی، کسی را سراغ نداری!؟
پول هم می دهم!
اگر کسی بود، آدرسم این است:
چهار راه دلتنگی - کوچه ی دل های شکسته
سمت چپ، اولین خرابه - منزل تنهایی.