همیشه اتفاقی در حال رخ دادن است. چمدانهایی گشوده و چمدانهایی بسته میشوند، با این حال من هرگز نه آمادهی رفتن و نه مهیایِ آمدن بودهام. کنار میروم، گوشه میگیرم، سکوت میکنم، و فقط میبینم: حروف، این حروفِ خسته، برای تصدیقِ تنهاییِ آدمی زاده میشوند..
همیشه چمدان ها راهی سفرند و چای در کنار چمدان ها در حال خمیازه کشیدن