دلتنگی های میترا در آلمان
دلتنگی های میترا در آلمان

دلتنگی های میترا در آلمان

دلم گرفته است

چه بود....

 

تو کهــــ با آن همهــــ غـــــــم ، تو کهـــ با آنـــ همهـــ درد

باز در فکــر شقـــایــــــــــــق بودیــــِِِِِِِِِِِِِِِِِ ِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِ ِِِِِِِِِِِِِِ

باز دیشب به تــــــــــــــــــو اندیشیدم

یاد تو در دل منـــــ مهـمـــــــــــــان بود

تا سحر گاه به خـــــــــــود پیچیدم

و به چشمــــــــــــــان تو اندیشیدم

با خود می گفتم :

چشــــــــم تو دریا بود

که به هر باغچه ایــــــــــِ جان می داد

و زمانیکه من تشنـــــــــه روییدن بودم

چشم تو وعده بــــــــــــــاران می داد

باز دیشب به تــــــــــــــــــــــو اندیشیدم

شب من چه شب خاطــــــــــــــــــــــ ــــــــــــره انگیزی بود

که تــــــــــو بودیـــــــــِِ

و دگر

هیــــچ نبود

نفس

 

  

اگه حتی بین ما فاصله یک نفس‌ه ، نفس منو بگیر … 

 

 

... من

 
صبر کن

عشق که شکل گرفت

لب ، قلب ، چشم ، گویا می شود

و ذهن

پاک می شود از غبار

آن وقت

با من باش ، همیشه ی من ! 

عشق من

 
 
بی شک 
جهان را به عشق کسی آفریده اند 
چون من که آفریده ام از عشق 
جهانی برای تو 
 

دوستت دارم ....

 
پشت همین چراغ قرمز 

اعتراف کردم که

تا هرجا مجبور شدی کمی مکث کنی ، 

یاد عشقمان بیفتی  

چه می دانستم قرار است بعد از من 

تمام

چراغ های زندگی ات سبز شوند... 
دوستت دارم!  

زنده ماندن

 

شبا یهو به خودم میام  

 

می‌بینم یه ربع از ساعت‌ یا حتی بیشتر‌ه که هدفون رو گوشمه بدون اینکه چیزی گوش بدم… 


زنده می‌مونم آیا ؟!؟!؟

بیا دیگه

آمدنت را سهم ِ کدام جاده کرده ای که

رو به هر راهی که می نشینم


خبری از تو ندارد..!؟

nakon

هیچ وقت وبلاگتون رو حذف نکنید! شاید یکی به دیدن هر روز وبلاگتان دلخوش باشد..