دوری عزیزکم...دوری...انکار نکن دور بودنت را...حتی اگر در آغوشم باشی باز دوری...
هنوز یادم نرفته آن روزهایی که فرسنگ ها فاصله داشتی و آن سوی دنیا بودی ولی نزدیک بودنت را حس می کردم....
این روزها همین جایی...در همین حوالی....ولی چه فایده....دوری عزیزکم.
چه آرام...آمدی...چند صباحی بودی....رفتی....
و حالا انگار که هیچ وقت نیامده بودی اصلاً....
می بینی چه عجیب صرف می شوند این افعال لعنتی؟!
یادم نمی رود .
بی رحمانه رفتی..
من مانده ام با یک عالمه نبودن های تو...
عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ، بلکه نداشتن کسی است که الفبای دوست داشتن را برایت تکرار کند، و تو از او رسم محبت بیاموزی . عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ، بلکه گذاشتن سدی در برابر رودیست که از چشمانت جاریست. عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ، بلکه پنهان کردن قلبی ست که به اسفناک ترین حالت شکسته شده .