دلتنگی های میترا در آلمان
دلتنگی های میترا در آلمان

دلتنگی های میترا در آلمان

دلم گرفته است

خیال

بی تو معنایی ندارد هر خیالی در سرم

من برای هر خیالت بی خیال عالمم

 

لک زده...

دلم...!!! . لک زده...!!! . برای یک...!!! . عاشقانه ی ارام...!!! . که مرا بنشانی..!!! . بر روی پاهایت...!!! . بگذاری...!!! . گله کنم...!!! . از همه...!!! . این کابوسهایی...!!! . که چشم ترا...!!! . دور دیده اند...!!! . دلتنگی را...!!! . بهانه کنم...!!! . سرم را...!!! . پنهان کنم...!!! . در گودی گلویت...!!! . تمام ریه ام را...!!! . پر کنم...!!! . از عطر مردانه ات...!!!

درست خواهد شد...

ارام باش،
حوصله کن،
آب های زودگذر،
هیچ فصلی را نخواهند دید
از ریگ های ته جویبار شنیده ام
مهم نیست که مرا
از ملاقات ماه و گفت و گوی باران
بازداشته اند.
من برای رسیدن به آرامش
تنها به تکرار اسم تو
بسنده خواهم کرد...

حالا آرام باش
همه چیز درست خواهد شد...
همه چیز درست خواهد شد...

.............

سید علی صالحی

افسوس

که بعد  ِ رفتنم جانا هزار افسوس خواهی خورد فلانی یار  ِ خوبی بود و من ،قدرش ندانستم

ﺑـُـﻏـﺽِ

ﭘـﻳـﺷـﺁﻧـ ﻰ اَﻡ چَــﺳـﺑـﻳـدَטּ ﺑـﮧ ﺳﻳـﻧـﮧ اَﺕ ﺭﺁ ﻣـ ﻰﺧــﻭﺁهَـــﺩ ...


ﻣــﻭﻫـــﺁﻳـَــﻡ ﺑـﻭﺋـﻳـدَﻧـَـــت ...


وَ چـﺷﻣـهـﺁﻳـَم ﺧـﻳـﺱ ﮐــﺭدَטּِ  ﭘــﻳـﺭﺁهَــטּِ  ﻣـَﺭﺩﺁﻧــﮧ اَﺕ ...


عَـﺟـَﺏ ﺑـُـﻏـﺽِ  ﭘـُـﺭ ﺗـَـﻭﻗـُـﻋـ ﻰ ﺩﺁﺭﻡ ﻣـَـــטּ ...

*بــی‌تو بــی‌تو بــی‌تو……*

این روزها “بــی” در دنیای من غوغا میکند!

بــی‌کس ، بــی‌مار ، بــی‌زار ، بــی‌چاره بــی‌تاب ، بــی‌دار ، بــی‌یار ،

بــی‌دل ، بـی‌ریخت،بــی‌صدا ، بــی‌جان ، بــی‌نوا*

*بــی‌حس ، بــی‌عقل ، بــی‌خبر ، بـی‌نشان ، بــی‌بال ، بــی‌وفا ، بــی‌کلام

،بــی‌جواب ، بــی‌شمار ، بــی‌نفس ، بــی‌هوا ، بــی‌خود،بــی‌داد ، بــی‌روح

، بــی‌هدف ، بــی‌راه ، بــی‌همزبان *

*بــی‌تو بــی‌تو بــی‌تو……*

دل استــ دیـگر...

دل استــ دیـگر..

           گـاهـے هوآیتـــ رآ مـےکنــد..

              نمــےدانـد یادتـــ تنـها هـواییش مـےکنـد

        دل استــ دیگــر

              گـاهـے مـےگیـرد

                گاهـے فقط تــو را بهـانـــہ مـےکند

        یکــ دنیــا هـم کــہ بیـاینـد بـاز هـم رضایتـــ نمـےدهـد

          تنـهـآ دلـش مـےخواهـد تـو بــاشـے

            بـا تـو بـخنــدد بـا تـو گــریــه کنـد

      بــرایتـــ کـودکــ شـود

         پـا بکـوبـد و از خواستـــہ هـآیش بـرایتــ بگـویــد

حتی اگه

هر چی که بشه هر جا که باشی
حتی اگه ازم نگی. ننویسی
صدام نکنی
نگام نکنی
حتی اگه بری
حتی اگه نباشی
حتی اگه نباشم
دوست دارم...

زنده بودن


اگر در زندگی ات شعری برایت سروده نشد
دستی به سویت دراز نشد
چشمی تر نشد
لبخندی خلق نشد
ضربان قلبی تند نشد

دست از زنده بودن بردار
به قبر سلام کن !! ...

بوی تو

چقدر بوی تو را دارد
این دلتنگی هایی که
برای من به یادگار گذاشته ای!!!

خوابم یا بیدارم

خوابم یا بیدارم
تو با منی با من
همراه و همسایه
نزدیکتر از پیرهن

باور کنم یا نه
هرم نفساتو ،
ایثار تنسوز نجیب دستاتو
خوابم یا بیدارم
لمس تنت خواب نیست
این روشنی از توست
بگو که از آفتاب نیست
بگو که بیدارم ،
بگو که رویا نیست
بگو که بعد از این ، جدایی با ما نیست
اگه این فقط یه خوابه
تا ابد بذار بخوابم
بذار آفتاب شب و تو خواب
از تو چشم تو بتابم
بذار اون پرنده باشم
که با تنزخمی اسیره
عاشق مرگه که شاید
توی دست تو بمیره

خوابم یا بیدارم ، ای اومده از خواب
آغوشتو واکن ، قلب منو دریاب
برای خواب من ، ای بهترین تعبیر
با من مدارا کن ای عشق دامنگیر
من بی تو اندوه سرد زمستونم
پرنده یی زخمی ، اسیر بارونم
ای مثل من عاشق
همتای من محبوب
بمون بمون با من
ای بهترین ، ای خوب

هَـمیشه

هَـمیشه بـآید کَسـی باشدکـــہ  مــَعنی سه نقطه‌هاے انتهاے جمله‌هایَتـــ را بفهمد

هَـمیشه بـآید کسـی باشد

تا بُغض‌هایتــ را قبل از لرزیدن چـآنه‌ات بفهمد

بـآید کسی باشد

کـــہ  وقتی صدایَتــ لرزید بفهمد

کـــہ  اگر سکوتـــ کردے، بفهمد...

کسی بـآشد

کـــہ  اگر بهانه‌گیـر شدے بفهمد

کسی بـآشد

کـــہ  اگر سردرد را بهـآنه آوردے برای رفتـن و نبودن

بفهمد به توجّهش احتیآج داری
 
بفهمد کـــہ درد دارے

کـــہ زندگی درد دارد

بفهمد کـــہ دلت برای چیزهاے کوچکش تنگــ شده استــ

بفهمد کـــہ دِلتــ براے قَدمــ زدن زیرِ باران...

براے بوسیـدَنش...

براے یک آغوشِ گَرمــ تنگ شده است

همیشه باید کسی باشد

همیشه.

ای کاشـــ........

یکــ صًفحهــ.....

دو صَفــحهـــــ......

سهــ صَحفـــحهـــ......

پســ تو کجــآییـــ...؟

کجــــــای ِ دلــــــ ِ آشوبــَمـــ...؟

اگـــَر نیستــیــ.... پَســ چــرا پــلکـــ ِ دلــــــَمــ خیســ استـــ...؟ 

همچـنــآنـــــ وَرَقــــ میزنــَمــ

ای کاشـــ........

تــ ــو .........

پیشم بودی .......

آه ......

دلم لک زده .. !!

دلم لک زده .. !!

برای یک عاشقانه ی آرام .. !!

که مرا بنشانی بر روی پاهایت .. !!

بگذاری گله کنم ،،

از همه این کابوسهایی ،،

که چشم ترا دور دیده اند .. !!

دلتنگی را بهانه کنم ،،

سرم را پنهان کنم ،،

در گودی گلویت .. !!

تمام ریه ام را پر کنم ،،

از عطر خوش احساست .... !!