تقصیر تو نیست اشک حقه ، بارون سبکت میکنه نم نم
من منتظرم بغضتو بشکن ،تا گریه کنیم هر دو با هم
تقصیر تو نیست اشک حقه ، بارون سبکت میکنه نم نم
من منتظرم بغضتو بشکن ،تا گریه کنیم هر دو با هم
دوش سودای رخش گفتم ز سر بیرون کنم
گفت کو زنجیر تا تدبیر این مجنون کنم
در خور مستی ما رطل و خم و ساغر نیست
ما از آن باده کشانیم که دریا زده ایم...
اگه کسی رو زندانی نکردی، اگه پرهاشو نچیدی، اگه امکاناتشو نگرفتی، اگه زندگیشو محدود نکردی، اگر باهات موند!! این درسته
تنها باش ... دیوانه هم باش ها ، امّا ... امّا مرد که باشی ... آنوقت ... همیشه یک زمانهائی هست...حتیّ میان ِعُصیان ِدریده تری ِ نگاه هات، که حتیّ ... میان ِ رسوائی ِ تمنای ِ تن, آن قدَرعیان است التماس ِ عشق .. که دیگر حاجت به بیان ندارد ..
این خانه را بگذار و بگذر ، با من بیا تا کعبه ی دل...... باور نکن تنهاییت را ، من با توام منزل به منزل
لازمه عاشقیست رفتن و دیدن ز دور
ورنه ز نزدیک هم رخصت دیدار هست
تماشای تو زیر عطر بارون
چه با من میکنه امشب
دوباره شب و تنهایی و ماه و ستاره
من عاشقی دلخونم شکسته ای محزونم
پناه این دل بی آشیون باش
دلم تنگه تو با من مهربون باش
قصر فردوس بپاداش عمل می بخشند
ما که رندیم و گدا دیر مُغان ما را بس
و آن زمان که عاشق می شوی
و می دانی که عشقی هست
و باور داری کسی که تو را دوست دارد
و در آن شبهای سرد و یخبندان با تو می ماند..
در آن لحظات می فهمی دوست داشتن چقدر زیباست .....
و آن زمان که کسی در فراسوی خیال تو نیست
و تو تنهای تنها در جاده های برهوت زندگی قدم می زنی
تنها اوست که به تو
آرامش خیال می دهد.....
از بهارچه بنویسم چشمانت چار فصل شکوفه دارد
وقتی
هر جا میرم یاد چشات تو قاب چشای منه
صدات میاد اما خودت نیستی دلم پر از غمه
دیگه دلت که اینجا نیست یادت ولی پیش منه
تو نیستی شب گریه ها .دربه دری کار منه