دلتنگی های میترا در آلمان
دلتنگی های میترا در آلمان

دلتنگی های میترا در آلمان

دلم گرفته است

یادش بخیر

یادش بخیر
لذتی که توی خوابیدن با لباس مدرسه توی رختخواب بین ساعات ۷:۰۰ تا ۷:۱۵ وجود داشت، توی هیچ چیزی دیگه وجود نداشت و ندارد و نخواهد داشت.
در به در دنبال یکی میگشتیم کتابامونو جلد کنه!
همیشه تو مدرسه عادت داشتم همکلاسی هامو بشمرم تا ببی...نم کدوم پاراگراف برای خوندن به من می فته
یکی از استرس های زمان مدرسه این بود که زنگ ورزشمون چه روزیه و چه ساعتی!؟ افتادن زنگ ورزش اونم دو زنگ آخر پنجشنبه از انتصاب به عنوان مدیر کل شرکت مایکروسافت هم بالاتر بود.
من مدرسه که میرفتم همیشه سر کلاس به این فک میکردم که اگه پنکه سقفی بیفته کله کیا قطع میشه!
وقتی سر کلاس حوصله درس رو نداشتیم الکی مداد رو بهانه میکردیم بلند میشدیم میرفتیم گوشه کلاس دم سطل آشغال بتراشیم
تو مدرسه آرزومون این بود که وقتی از دوستمون می پرسیم درستون کجاست اونا یه درس از ما عقب تر باشن
نظرات 6 + ارسال نظر
عطر خدا 1393/07/04 ساعت 22:57 http://atrekhoda.com

—-$$$$$$$$______$$$$$$$ $$$$
_$$$$$$$$$$$$__$$$$$$$$$$$$$$$
$$$$$$''''''''''''''''''$$$$$$$$$$$$$$$$$$
$$$$$$ عـطر خدا $$$$$$$$$$$$$$$$$$
$$$$$$............. $$$$$$$$$$$$$$$$$
_$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
___$$$$ یک دنیا آرامش و عشق $$$
______$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
________$$$$$$$$$$$$$$$
___________$$$$$ $$$$
____________$$$$$$
______________$$$

سلام دوست عزیز
عـطرخـــدا «جایی از جـنس آرامش و امـید» با مطالب زیبا آپ شد
صمـیمانه حضورتون رو خوش آمد میگیم

............................

عطر خدا ، رسـیدن به آرامش واقعی .... و تجربه یک زندگی عاشقانه
www.AtreKhoda.com

omid 1393/07/05 ساعت 18:16

هوای دلت که ابری باشه ، بی هوا دلت هوای هر چیزی میکنه حتی کلاس اول دبستان و صف های نامرتب قد و نیم قد روز اول مدرسه ، هوای بچه هایی که بهونه ی ماماناشونو می گرفتن و خانوم ناظم های که با لبخندهای تصنعی به زور سعی می کردن تا مهربون به نظر برسن . هوای خط کش های بلند چوبی و شلنگ و ترکه و فلک و حاجی فیروز شدن و هو شدن سر صف ؛ هوای جدول ضرب و تشدیدهایی که بابت فراموش کردن هر کدومش نیم نمره از املاء مون کم می شد ؛ هوای شلوارهایی که همیشه ی خدا سر زانوهاش نخ کش و پاره بود و خوراکی هایی که توی زنگ های تفریح دور از چشم همکلاسیامون گاز می زدیم ، هوای همه ی روزهایی که با تموم تلخیاشون هنوزم که هنوزه شیرین ترین روزهای عمرمون هستن و شاید هم خواهند بود . اول پاییز ، " بوی ماه مهر ، ماه مهربان ، بوی ماه مدرسه ، بوی بازی های راه مدرسه "...و نیمکت هایی که همه مون روش رویای صندلی خلبانی و میز پزشکی می دیدیم و امروز در هرجا و هر موقعیتی که باشیم باز هم دلمون برای همون نیمکت های چوبی پر از کنده کاری های تقلب و یادگاری تنگ میشه

saeed 1393/07/18 ساعت 02:05 http://www.darddoori.lxb.ir

واااااااااای آره بعضی حرفات رو انگار داری درباره من میزنی اصن
یااااااااااادش بخیر

saeed 1393/07/18 ساعت 02:09 http://www.darddoori.lxb.ir

بابا عنوان دلم گرفته است رو بردارین از بالای وبتون

احمد-ا 1393/07/24 ساعت 09:41

یادت بخیر ...

مهرناز 1393/08/23 ساعت 14:59

چرا خبری ازت نیست خانوم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد