رفتن را نمی توانم تحمل کنم.
چه پشتت آب بریزم،
چه بی خبر رفته باشی.
رفتن برای من درد است. چون در آن لحظه که دیگر نباشی، زمان روی لبه ی تیزش می ایستد.
و من طول می کشد تا بفهمم باید راه بیفتم.
رفتن به گوشم که می رسد، لال می شوم...
خداوند همیشه مراقب پرواز زیبایت باشد...