دلتنگی های میترا در آلمان
دلتنگی های میترا در آلمان

دلتنگی های میترا در آلمان

دلم گرفته است

به سلامتی من… که واقعا تنهام



فقط نگاه کن و بعد هیچ چیز نپرس
به خواب رفتمت از بسته ها ی خالی قرص
به دوست داشتنم بین دوستش داری
به خواب رفتمت از گریه های تکراری
که می شود به رگ و پوست، از تو تیغ کشید

که می شود به تو چسبید و بعد جیغ کشید
که می شود چمدانت شد و مسافر شد
میان دست تو سیگار بود و شاعر شد
غریبگی ِ تنم در اتاق خوابی که…
به نیمه شب، اس ام اسهای بی جوابی که…
دلم گرفته و می خواهمت چه کار کنم؟
که از خودم که تویی تا کجا فرار کنم؟

قرار بود همین شب قرارمان باشد
که روز خوب تو در انتظارمان باشد
که نیست باشم و از آرزوت هست شوم
عرق بریزم و از تو نخورده مست شوم
که به سلامتی جام بعدی و گیجی
که به سلامتی مرگ های تدریجی
که به سلامتی سال های دربدری
که به سلامتی تو که راهی ِ سفری..

♫♫♫

که به سلامتی یک شکوفه زیر تگرگ
که به سلامتی گوسفند قبل از مرگ
که به سلامتی خواب های نیمه تمام
که به سلامتی من… که واقعا تنهام

فرار می کنم از این از این چهاردیواری
به یک جهان غم انگیزتر، به بیداری…
به عشق توی توهّم… به دود و شک که تویی
به این ترانه ی غمگین ِ مشترک که تویی
صدای گریه ی من پشت سال ها غم بود
صدای مته می آمد که توی مغزم بود
به خواب رفتنم از حسرت ِ هماغوشی ست
که بهترین هدیه، واقعا فراموشی ست.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد