دلتنگی های میترا در آلمان
دلتنگی های میترا در آلمان

دلتنگی های میترا در آلمان

دلم گرفته است

روزی که بفهمی چقدر برای همه چیز دیر شده است ...شد ۲۰ روز


آدم‌ها ذرّه ذرّه محو می‌‌شوند، آرام.. بی‌ صدا.. و تدریجی‌

همان آدم‌هایی‌ که هر از گاهی پیغام کوچکی برایت میفرستند،
بی‌ هیچ انتظار جوابی‌،
فقط برایِ آنکه بگویند هنوز هستند؛
برای آنکه بگویند هنوز هستی‌ و هنوز برای آنها مهم ترینی..



همان آدم‌هایی‌ که
آنقدر در ندیدن شان غرق شده‌ای که
نابود شدن لحظه‌هایشان را و لحظه لحظه نابود شدن شان را در کنار خودت نمی‌‌بینی‌...

همان‌هایی‌ که در خاموشیِ غم انگیز خود،
از صمیمِ قلب به جایِ چشمان تو می‌‌گریند،
روزی که بفهمی چقدر برای همه چیز دیر شده است ...
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد