دلتنگی های میترا در آلمان
دلتنگی های میترا در آلمان

دلتنگی های میترا در آلمان

دلم گرفته است

.....رفتی....


آسمان برای لحظه ای قرمز شد تا تو توقف کنی.
تمام خیابان را بغض بند آورده بود..
و دستان منجمدم همچنان تو را فریاد میزدند،

آنرا شال گردنی سفید تو میشنید..
حتی کفشهایت برای ماندن زمین را چنگ میزدند،
اما تو بی تفاوت به تمام این حقایق ؛
.....رفتی.....

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد