دلتنگی های میترا در آلمان
دلتنگی های میترا در آلمان

دلتنگی های میترا در آلمان

دلم گرفته است

ریاضت یعنی چشمهام را در آب کُر هفتاد مرتبه غسل دادم و خداوند نقش تو را نشست

Foto: ‎چیزی نگو
 به گو شهایم اعتمادی نیست .
با نگاهت سیاهم نکن 
سالهاست این دیوارها سفید کاری شده .
دلم می خواهد بگویم برای چه ...
اما تو هم یاد بگیر 
بتوانی سرت را بدزدی 
حتی اگر عشق حقیقت داشته باشد 
باید به ریاضت تن داد .
ریاضت یعنی 
چشمهام را در آب کُر هفتاد مرتبه غسل دادم 
و خداوند نقش تو را شست .
ریاضت یعنی من آلوده ی گناه نیستم و
صدای ِ پارس ِ سگ های ِ قلبم را 
چند وقتی ست کسی نشنیده .
حالا دستهام پاک ِ  پاک مانده اند از دعاهای ِ گاه ُ بی گاه .
روزهای ِ تمام کرده را با خودم آوردم 
کنار کشیده از مریضخانه ی این دنیا 
نو زاده های ِ زندان ِ مرا بگیر 
من آلوده ی گناه نیستم .

هاله همایونی ( مجموعه ی زمستان ساعت چهار بامداد )‎
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد