دلتنگی های میترا در آلمان
دلتنگی های میترا در آلمان

دلتنگی های میترا در آلمان

دلم گرفته است

ای کاش


قفل و زنجیر می کنم

دلی را که

شب و روز حالیش نیست

تیر می کشد

نصف شب

به وقت ظهر

باید سه کیلومتر

از اطراف دلم را

خالی از سکنه کنم

ترسم از رگ هاییست

که به فکر سونامی عظیمی هستند

ای کاش سدی بودی

برای موج هایی که

مقصدشان

خرابه های بطن راست

دل بی قرارم هست!
نظرات 1 + ارسال نظر
احمد-ا 1393/05/05 ساعت 18:23

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد