دلتنگی های میترا در آلمان
دلتنگی های میترا در آلمان

دلتنگی های میترا در آلمان

دلم گرفته است

آخر هر عشق ، ته تهش چیه ؟..


میدونی آخر هر عشق ، ته تهش چیه ؟...یا مرگه یا جدایی یا عادت...یه وقتایی هم نفرت ، خیلی وقتا...اونا که عشقشون با مرگ تموم میشه خوشبختن ، اونا که عشقشون با جدایی تموم بشه غمگینن ، اونا که به عادت برسن محتاجن ، معتادن...اونایی هم که عشقشون به نفرت برسه بدبختن ، از هر بیچاره ای بیچاره ترن...تا حالا فکرشو کردی قراره ما به کدومشون برسیم؟؟؟...

" امشب نه شهرزاد _ حسین یعقوبی

آینه های دردار


آدم ها می میرند، سکته می کنند یا زیر ماشین می روند، گاهی حتی کسی عمدا از بالای صخره ای پرتشان می کند پایین.
اینها البته مهم است، ولی مهمتر همان نبودن آنهاست.
اینکه آدم بیدار بشود و ببیند که نیستش،
کنار تو خالی است.
بعد دیگر جای خالیشان می ماند، روی بالش،
حتی روی صندلی که آدم بعد از مردنشان خریده است. آن وقت است که آدم حسابی گریه اش می گیرد، بیشتر برای خودش که چرا باید این چیزها را تحمل کند.

هوشنگ گلشیری - آینه های دردار

ﻣﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﭼﯿﺰﻫﺎ ﻣﯿﺒﯿﻨﯿﻢ ....


ﺍﮔﻪ ﺩﯾﺪﯼ ﮐﺴﯽ ﻏﯿﺮ ﻃﺒﯿﻌﯽ ﻏﺬﺍ ﻣﯿﺨﻮﺭﻩ ﻭ ﻣﮑﺚ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﺑﺪﻭﻥ "ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﻪ"
ﺍﮔﻪ ﺩﯾﺪﯼ ﮐﺴﯽ ﺍﺻﻼ ﺍﺷﮏ ﺑﻪ ﭼﺸﻤﺎﺵ ﻧﻤﯿﺎﺩ ﺑﺪﻭﻥ ﺧﯿﻠﯽ "ﺗﻮﺩﺍﺭﻩ"
ﺍﮔﻪ ﺩﯾﺪﯼ ﮐﺴﯽ ﺯﯾﺎﺩ ﻣﯿﺨﻨﺪﻩ ﺑﺪﻭﻥ "ﺧﯿﻠﯽ ﺯﺧﻢ ﺧﻮﺭﺩﻩ"
ﺍﮔﻪ ﮐﺴﯽ ﺣﺎﻟﺘﻮ ﺯﯾﺎﺩ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﺑﺪﻭﻥ "ﺁﺩﻡ ﺳﺎﺩﻩ ﺍﯼ ﻫﺴﺖ"
ﺍﮔﻪ ﺩﯾﺪﯼ ﮐﺴﯽ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺑﯽ ﺗﻮﺟﻪ ﻫﺴﺖ ﺑﺪﻭﻥ "ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺯﯾﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﺣﺪ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﻮﺩﻩ"
ﺍﮔﻪ ﺩﯾﺪﯼ ﮐﺴﯽ ﺩﺭ ﺍﺣﻮﺍﻝ ﭘﺮﺳﯽ ﻫﯽ ﻣﯿﮕﻪ " ﺷﮑـــﺮ ﺑﺪ ﻧﯿﺴﺘﻢ " ﺑﺪﻭﻥ "ﺩﺭﻭﻍ ﻣﯿﮕﻪ ﻧﻪ ﺣﺎﻟﺶ ﺧﻮﺑﻪ ﻭ ﻧﻪ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﺵ"
ﺍﮔﻪ ﺩﯾﺪﯼ ﮐﺴﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﻓﯿﻠﻢ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﺑﺪﻭﻥ" ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﻋﺎﻃﻔﯽ ﮐﻤﺒﻮﺩ ﺩﺍﺭﻩ"
ﺍﮔﻪ ﺩﯾﺪﯼ ﮐﺴﯽ ﺯﯾﺎﺩ ﺁﻫﻨﮓ ﮔﻮﺵ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﺑﺪﻭﻥ "ﺩﺭﺩﻫﺎﺷﻮ ﺧﯿﻠﯿﻬﺎ ﻧﻤﯿﻔﻬﻤﻦ"
ﺍﮔﻪ ﺩﯾﺪﯼ ﮐﺴﯽ ﺧﻮﺩﺷﻮ ﺍﺯ ﺩﯾﺪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻗﺎﯾﻢ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﺑﺪﻭﻥ "ﺍﺯ ﺧﯿﻠﯿﻬﺎ ﺿﺮﺑﻪ ﺧﻮﺭﺩﻩ"
ﺍﮔﻪ ﺩﯾﺪﯼ ...
ﻣﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﭼﯿﺰﻫﺎ ﻣﯿﺒﯿﻨﯿﻢ ﻭﻟـــﯽ ﺗﻮﺟﻪ ﻧﻤﯿﮑﻨﯿﻢ