دلتنگی های میترا در آلمان
دلتنگی های میترا در آلمان

دلتنگی های میترا در آلمان

دلم گرفته است

جا نگذارید


آدم‌ها
عطرشان را با خودشان می‌آورند
جا می‌گذارند
و می‌روند‌‌
آدم‌ها
می‌آیند و می‌روند
ولی
توی خواب‌های‌مان می‌مانند‌

آدم‌ها
می‌آیند و می‌روند
ولی
دیروز را با خود نمی‌برند‌‌
آدم‌ها
می‌آیند
خاطره‌هایشان را جا می‌گذارند
و می‌روند‌‌

آدم‌ها
می‌آیند
تمام برگ‌های تقویم بهار می‌شود
می‌روند
و چهار فصل پاییز را
با خود نمی‌برند‌‌

آدم‌ها
وقتی می‌آیند
موسیقی‌شان را هم با خودشان می‌آورند
و وقتی می‌روند
با خود نمی‌برند‌‌

آدم‌ها
می‌آیند
و می‌روند
ولی
در دلتنگی‌هایمان‌‌
شعرهایمان‌‌
رویای خیس شبانه‌‌مان می‌مانند‌‌‌
جا نگذارید
Foto: ‎امشب که برایت می‌نویسم 
گریه‌ی تو
تنها موسیقی‌ست
که در رگ‌های خانه جریان دارد
و من چقدر گریه‌ات را
از چشمانت بیشتر دوست می‌دارم
که می خواهم بمیرم و هیچگاه
به چشم نبینم 
گناه من نیست
زیبا زنانه گریه می‌کنی
و شاعرانه گلایه 
نگران نباش
تقدیری در کار نیست
کابوس دیده‌ایم 

سید محمد مرکبیان‎
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد