دلتنگی های میترا در آلمان
دلتنگی های میترا در آلمان

دلتنگی های میترا در آلمان

دلم گرفته است

شاید اون جوری....



شاید اون جوری که باید ،قدرتو من ندونستم
حرفایی بود توی قلبم ، من نگفتم، نتونستم

من بتو هرگز نگفتم باتو بودن آرزومه
نقشه اون چشمای معصوم لحظه لحظه روبرومه

نیومد روی زبونم که بگم بیتو چی هستم
که بگم دیوونتم من زندگیمو بتو بستم


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد