دلتنگی های میترا در آلمان
دلتنگی های میترا در آلمان

دلتنگی های میترا در آلمان

دلم گرفته است

دلیل واسه دویدن


  

دویدیمو دویدیم هیچ جا رامون ندادن

گفتن که توی جاده دونده ها زیادن

دویدیمو دویدیم فایده نداشت دویدن

به همه چی رسیدیم به جزبه خود رسیدن

دویدیمو دویدیم تو کوچه های بن بست

میرفتیم و میگفتن: خسته نشید بازم هست

دویدیمو دویدیم راهاخاکستری شد

حرفای عاشقونه کمرنگ و سرسری شد

دویدیمو دویدیم ،اسفندی دود نکردن

گفتن فقط زیر لب: کاش دیگه بر نگردن

دویدیمو دویدیم تا رسیدیم به دیوار

اون ور دیوارم باز ،خوردیم به فصل تکرار

دویدیمو دویدیم ، قصه زندگی بود

دلیل واسه دویدن، فقط دیوونگی بود

نظرات 2 + ارسال نظر

و ناگهان چقدر زود دیر میشود " سهراب سپهری "

گوش کن با لب خاموش سخن میگوید
پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد