دلتنگی های میترا در آلمان
دلتنگی های میترا در آلمان

دلتنگی های میترا در آلمان

دلم گرفته است

همان نگاه ها


نظرات 5 + ارسال نظر

سفری باید کرد تا به عمق دل یک پیچک تنها
که چرا
این چنین سخت به خود می پیچد
شاید از راز درونش بتوان کشفی کرد
شاید او هم دلتنگ است
شاید.....

دیگر از تنهایی خسته شدم..به کلاغها زیر میزی میدهم تا قصه ام را تمام کنند

to ham bikhabi pas mesl man?

تنها چیزی که از تو برایم باقیست اشکهای خشک شده بر گونه هایم است شاید کم باشد کهنه باشد امابه اندازه تمام لحظه های بی تو بودنم غم دارد

سام 1391/11/29 ساعت 02:46

f_r 1391/11/30 ساعت 14:29

سراب رد پای تو کجای جاده پیدا شد

کجا دستاتو گم کردم که پایان من اینجا شد ؟

کجای قصه خوابیدی که من تو گریه بیدارم

که هر شب حرم دستاتو به آغوشم بدهکارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد