دلتنگی های میترا در آلمان
دلتنگی های میترا در آلمان

دلتنگی های میترا در آلمان

دلم گرفته است

خدا قوت...


‫دستش را بگیر
با عشق نوازشش کن
دعوتش کن به یک رقص
بگذار با قدم‌هایی‌ که به سویِ تو می‌‌آید
از خودش دور شود
شاید نمی‌‌دانی‌
آغوش یک مرد
گاهی‌
دنیایِ زنی‌ را خراب می‌‌کند
گاهی‌ ، آباد
دستش را بگیر
نوازشش کن
دعوتش کن به یک رقص
حواست باشد
دنیای یک زن هیچ وقت خبرت نمی‌‌کن


(به مردی که زبانِ سکوت زن را بفهمد ، باید گفت خدا قوت

نظرات 2 + ارسال نظر
behzad 1391/11/02 ساعت 12:25 http://shirazkhabar.blogsky.com

وب خوبی داری. مرسی. خوب برای خودت آلمان حال میکنی. جای منم خوش باش

omid 1391/11/02 ساعت 15:32


باز انگار باید برگردم ..

به تنهایی هایم

به بی خوابی های شبانه و خوف آورم

باز انگار باید برگردم ..

به

پیر شدنم

سرد شدنم

له شدنم ..





باز انگار باید سر روم از خاکستری

از سقوط

از رنج

از کینه

از گلایه ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد