دلتنگی های میترا در آلمان
دلتنگی های میترا در آلمان

دلتنگی های میترا در آلمان

دلم گرفته است

اگر روزی...

نظرات 2 + ارسال نظر
[ بدون نام ] 1391/08/29 ساعت 01:59



بگذار در قاب چشمانت یک بار دیگر خود را ببینم



من خود را در چشمهای سرد و بی عاطفه ات و تو خود را در اشکهای گرم و روانم ببین



بگذار حرفهایم را ترانه کنم و برایت بسرایم



من غزل عاشقی بخوانم و تو غزل خداحافظی



من هیچ وقت از تو سیر نخواهم شد



اما بگذار یک دل سیر ببینمت



ای که با نسیم آرام آمدی و چون برق و باد رفتی



دلم را به کجا می بری ؟



من هنوز هستم

omid 1391/08/29 ساعت 01:59



بگذار در قاب چشمانت یک بار دیگر خود را ببینم



من خود را در چشمهای سرد و بی عاطفه ات و تو خود را در اشکهای گرم و روانم ببین



بگذار حرفهایم را ترانه کنم و برایت بسرایم



من غزل عاشقی بخوانم و تو غزل خداحافظی



من هیچ وقت از تو سیر نخواهم شد



اما بگذار یک دل سیر ببینمت



ای که با نسیم آرام آمدی و چون برق و باد رفتی



دلم را به کجا می بری ؟



من هنوز هستم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد