دلتنگی های میترا در آلمان
دلتنگی های میترا در آلمان

دلتنگی های میترا در آلمان

دلم گرفته است

ما در این شهر ...


ما در این شهر غریبیم و در این ملک فقیر
به مرام تو گرفتار و به یاد تو اسیر

نظرات 2 + ارسال نظر
مهران 1391/08/08 ساعت 01:41 http://diaco.blogsky.com

تو که احساشو داری بنویس از عکس استفاده نکن بعد می شی یکی مثل من .بنویس دوست خوب من بهت قول می دم خوب پیشرفت می کنی .سری به هم بزن

omid 1391/08/09 ساعت 17:02



آنگاه که غرور کسی را له می کنی ،

آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران میکنی ،

آنگاه که شمع امید کسی را خاموش میکنی ،

آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری ،

آنگاه که حتی گوشت را می بندی تا صدای خُرد شدن غرورش را نشنوی ،
آنگاه که خدا را میبینی و بنده خدا را نادیده می انگاری !

می خواهم بدانم ،

دستانت را به سوی کدام اسمان دراز می کنی تا برای خوشبختی خودت دعا کنی ؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد