می زنم کبریت بر تنهایی ام تا بسوزد ریشۀ بی تابی ام * می روم تا هر چه غم پارو کنم خانه ام را باز هم جارو کنم * می روم تا موی خود شانه کنم خنده را مهمان این خانه کنم * می روم تا پرده هارا واکنم دوست دارم؛ دوست دارم عشق را معنا کنم * شادی ام را رنگ آبی می زنم بوسه بر طعم گلابی می زنم *
می دوم خندان به سوی آینه باز می خندم؛ به روی آینه * می زنم یک شاخه گل بر موی خود می نشینم باز بر زانوی خود * می نشانم روی دستم یک کتاب تا بخوانم باز هم یک شعر ناب * آری!آری! این منم این شاد و مست دوست دارم عاشقی را هرچه هست
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
گفتمش همدم شبهایم کو؟ تاری از زلف سیاهش را داد
گفتمش بی تو چه می باید کرد؟ عکس رخساره ی ماهش را داد
وقت رفتن همه را می بوسید به من از دور نگاهش را داد
یادگاری به همه داد و به من انتظار سر راهش را داد
درد دارد !
وقــتـی می رود ..
و هـمه می گــویـند : دوستـت نــداشـت ...
و تــو نمـی تــوانـی بـه هـمه ثــابـت کــنی
که هــرشـب
بــا عـاشـقانـه هــایـش خـــوابت می کـــرد !!.
می زنم کبریت بر تنهایی ام
تا بسوزد ریشۀ بی تابی ام
*
می روم تا هر چه غم پارو کنم
خانه ام را باز هم جارو کنم
*
می روم تا موی خود شانه کنم
خنده را مهمان این خانه کنم
*
می روم تا پرده هارا واکنم
دوست دارم؛ دوست دارم
عشق را معنا کنم
*
شادی ام را رنگ آبی می زنم
بوسه بر طعم گلابی می زنم
*
می دوم خندان به سوی آینه
باز می خندم؛ به روی آینه
*
می زنم یک شاخه گل بر موی خود
می نشینم باز بر زانوی خود
*
می نشانم روی دستم یک کتاب
تا بخوانم باز هم یک شعر ناب
*
آری!آری! این منم این شاد و مست
دوست دارم عاشقی را هرچه هست