ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
چه شبهایی ز بی تابی
ز غم ها و ز بی یاری
نبود هیچ مفهومی
نگاهی
کلامی
از تو یادگاری
وفا و مهربانی
چه شد هیچ نمی دانی؟
به یاد آرم زمانی را
که گریه بود کارم ز تنها ماندن و ماتم
نبود هیچ دلدار در این عالم
که بنشیند پهلویم
به هفت عالم دعا کردم
به خالق التماس کردم
دعا کردم
دعا کردم
دعا کردم که تو باشی یار و یاورم
در این کلبه در این افسون
تو باشی نغمه و سازم
دعا کردم
دعا کردم
کسی نشنید دعایم را . . .
«ولی آهسته می گویم خداوندا دعایم را بگردان»
بعداز این عشق به هر عشق جهان می خندم
هر که آرد سخن عشق میان می خندم
من از آن روز که دلدارمن از پیشم رفت
به هوس بازی این بی خبران می خندم
خنده ی تلخ من از گریه غم انگیز تر است
کارم از گریه گذشته است بدان می خندم
سلام خوبی ؟