دلتنگی های میترا در آلمان
دلتنگی های میترا در آلمان

دلتنگی های میترا در آلمان

دلم گرفته است

نشانی را گم کرده ایم!


تو رفتی و نماندی که ببینی
در سفره هایمان کاسه ی داغ محبت سرد شده است
و قارچ های غربت تمام زندگی مان را فرا گرفته است
دیگر کسی در تپش باغ،
خدا را نمی بیند که پیغام ماهی ها را برساند!
همه از هم می پرسند:
خانه ی دوست کجاست؟!
نشانی را گم کرده ایم!
ای کاش
کاش بودی و دل های مان را با عشق گره می زدی !
زندگی دیگر ، تر شدن پی در پی نیست
تا دلت بخواهد ، زیر باران ، چتر می بینی!
وای
بیا
بیا
برایت بگوییم
برای خوردن یک سیب چه قدر تنها مانده ایم
نظرات 3 + ارسال نظر
.omid 1391/04/24 ساعت 18:15 http://omid-jingol.blogfa.com/

دل خوشم با غزلی تازه، همینم کافی ست
تو مرا باز رساندی به یقینم. کافی ست!

قانعم، بیشتر از این چه بخواهم از تو
گاه گاهی که کنارت بنشینم کافی ست!

گله ای نیست، من و فاصله ها همزادیم
گاهی از دور تو را خوب ببینم کافی ست

آسمانی! تو در آن گستره خورشیدی کن!
من همین قدر که گرماست زمینم کافی ست

من همین قدر که با حال و هوایت گهگاه
برگی از باغچه ی شعر بچینم کافی ست

فکر کردن به تو یعنی غزلی شورانگیز
که همین شوق مرا، خوب ترینم کافی ست

با سلام
شما چرا اینقدر افسرده ای؟

.omid 1391/04/24 ساعت 20:38 http://omid-jingol.blogfa.com/

من راه خانه ام را گم کرده ام ری را

میان راه فقط صدای تو نشانی ستاره بود

که راه را بی دلیل راه جسته بودیم

بی راه و بی شمال

بی راه و بی جنوب

بی راه و بی رویا



من راه خانه ام را گم کرده ام

اسامی آسان کسانم را

نامم را دریا را و رنگ روسری تو را ری را

دیگر چیزی به ذهنم نمیرسد

حتی همان چند چراغ دور

که در خواب مسافران مرده بودند!





من راه خانه ام را گم کرده ام آقایان

چه ربطی میان پروانه و خیزران دیده اید

شما کیستید

از کجا آمده اید

کی از راه رسیده اید

چرا بی چراغ سخن میگویید

این همه علامت سوال برای چیست

مگر من آشنای شمایم

که به آن سوی کوچه دعوتم میکنید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد