ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
هَـمیشه بـآید کَسـی باشدکـــہ مــَعنی سه نقطه ی انتهای جملههایت را بفهمد ...
همیشه...
هَـمیشه بـآید کسـی باشد
تا بُغضهایت را قبل از لرزیدن چانه ات بفهمد
بـآید کسی باشد
کـــہ وقتی صدایت لرزید بفهمد
کـــہ اگر سکوت کردی، بفهمد...
کسی بـآشد
کـــہ اگر بهانهگیـر شدی بفهمد
کسی بـآشد
کـــہ اگر سردرد را بهـآنه آوردی برای رفتـن و نبودن
بفهمد به توجّهش احتیآج داری
بفهمد کـــہ درد داری
کـــہ زندگی درد دارد
بفهمد کـــہ دلت تنگ شده است
همیشه باید کسی باشد
همیشه کسی باشد وبفهمد تو چیستی .کیستی و برای چی هستی اما کسی نیست ان زمان که باید باشد
همیشه آنکس هست که
تو را در آغوش گرم خود دارد
و
تو
در آغوش او می گریه ای
او لرزش صدایت را می فهمد
سکوتت را به سکوت می ایستد
بهانه هایت را دوست میدارد
سردرد نو درد سر اوست
درمان توست
جای دلتنگی تو نشسته است
و
همیشه هست
و او جز عشق حقیقی
چیز دیگری نیست
او تو را یافته
اینک نوبت توست
در دامن او تورا دریاب