اگر تمام شب را برای از دست دادن خورشید اشک بریزی،لذت دیدن ستاره ها را هم از دست خواهی داد . شکسپیر
بدمگوی وبدمکن باهیچ کس درهیج حال تا نه بد گوید کست نه باشدت بیمی زکس
لَـ ـعنت به هَـمه ے راه هایـے کهعُـ ـرضه ندارند مَـرا به تو برسانند!مَـن حَـواسِ فاصـ ـله ها را پَـرت میکنمتو فـَقط بیـ ـا...!
یک نفر در هـمین نزدیکــی ها ...چــیزی ...به وسعت یک زنــدگی برایت جا گذاشته است ...خیالـــت راحت باشد ...آرام چشمهایت را ببــند ...یک نفر برای همه نگرانـــــی هایت بیــدار است ...یک نفر که از همه زیبایی های دنیــا ...تـنهـا تـــو را بـــــاور دارد ...
سلام خوبی بازم چند بار اومدم نیستی داری با خودت چی کار میکنی دختر
کسی که قدم میزند...چه کسی میداند...که برمیگردد...یا میرود...؟کسی که قدم میزند...تنهاست...
ایستادن اجبار کوه بود رفتن سرنوشت آب و افتادن تقدیر برگ و صبر پاداش آدمی پس با هیچ چشم داشتی حراج محبت کنیم که همه ی ما خاطره ایم
اگر تمام شب را برای از دست دادن خورشید اشک بریزی،لذت دیدن ستاره ها را هم از دست خواهی داد . شکسپیر
بدمگوی وبدمکن باهیچ کس درهیج حال تا نه بد گوید کست نه باشدت بیمی زکس
لَـ ـعنت به هَـمه ے راه هایـے که
عُـ ـرضه ندارند مَـرا به تو برسانند!
مَـن حَـواسِ فاصـ ـله ها را پَـرت میکنم
تو فـَقط بیـ ـا...!
یک نفر در هـمین نزدیکــی ها ...
چــیزی ...
به وسعت یک زنــدگی برایت جا گذاشته است ...
خیالـــت راحت باشد ...
آرام چشمهایت را ببــند ...
یک نفر برای همه نگرانـــــی هایت بیــدار است ...
یک نفر که از همه زیبایی های دنیــا ...
تـنهـا تـــو را بـــــاور دارد ...
سلام خوبی بازم چند بار اومدم نیستی داری با خودت چی کار میکنی دختر
کسی که قدم میزند...
چه کسی میداند...
که برمیگردد...
یا میرود...؟
کسی که قدم میزند...
تنهاست...
ایستادن اجبار کوه بود رفتن سرنوشت آب و افتادن تقدیر برگ و صبر پاداش آدمی پس با هیچ چشم داشتی حراج محبت کنیم که همه ی ما خاطره ایم