دلتنگی های میترا در آلمان
دلتنگی های میترا در آلمان

دلتنگی های میترا در آلمان

دلم گرفته است

سبز می خواهمت

روزی "تو" را تنگ در آغوش خواهم گرفت

شانه گریستنت خواهم شد
پذیرای مرواریدهای غلتان روی گونه هایت
با لبانت شعر خواهم گفت
در چشمان سیاهت غرق خواهم شد
تیر مژگانت را با قلبم میزبان خواهم بود
روزی "تو" را در آغوش خواهم گرفت
سر بر شانه هایت خواهم گذاشت
بر دامنت خواهم گریست
با نخی از شعر چشمانم را به چشمانت میدوزم
نفسم را با نفست گره میزنم
پاهایت را با اشک چشمانم میشویم
انگشتان دستانم را شانه گیسوانت میسازم
با "تو" پیوند خواهم خورد
ریشه خواهم دواند
بار دیگر جوان خواهم شد
با شکوفه ی خنده هایت میوه خواهم داد
با "تو"یکی خواهم شد
همه تن "تو"میشوم
آنگاه فقط "تو"می مانی و "تو"
"تو"که تا ابد سبز می خواهمت
نظرات 1 + ارسال نظر
S 1391/01/30 ساعت 02:14 http://Guilty.blogsky.com

Warum bist du so traurig?Mach dir das Leben doch schön

بـعضے حــَـرف هـارو نمے شہ گفت نمے شہ خـورد مے مــونہ سـردل مے شہ دل تــَـنـگ مے شہ بـــُــغــض مے شہ ســُڪـوت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد