دلتنگی های میترا در آلمان
دلتنگی های میترا در آلمان

دلتنگی های میترا در آلمان

دلم گرفته است

تـــو

گریه نمی کنم به خاطرت

که خاطرت با من و همراه من است

 این فاصله

نمی تواند عشقت را لحظه ای

از این قلب چاک چاکم دور سازد

گریه نمیکنم نه اینکه شادم

گریه نمی کنم چون لحظه های با تو

لحظه ای نیست که از خاطرم نگذرد

و در این پریشانی زمان

ثانیه ام را به دقیقه تبدیل نکند

روزهایی که میگذرد

طلوعش با تو،غروبش با تو

تمام ساعات دلتنگیش

بی تــــــو ...

شب می شود باز

صدای ساعت همدم می شود

قدم میزنم،تنها قدم میزنم


حالا که دلتنگی همراه بغض هایم شده است

حلا که صدایم در زمزمه شب می پیچد

حالا که برگ ها به پایم می خیزند

بوی نم

بوی خاک ، بوی تـــــو

هوای تاریکم را در بر می گیرد

باران امشب چه غوغا می کند

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد