دلتنگی های میترا در آلمان
دلتنگی های میترا در آلمان

دلتنگی های میترا در آلمان

دلم گرفته است

صبورانه

گنجشکی زخمی بودم .......... خسته از لحظه های تب آلود بی کسی .......... دستخوش دغدغه های جور واجور ............... نگاهم به پنجره ی رو به خدا دوخته شده ........... توچرا صبورانه بر بالهای من ..................... ............مرهم گذاشتی؟؟؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد