دلتنگی های میترا در آلمان
دلتنگی های میترا در آلمان

دلتنگی های میترا در آلمان

دلم گرفته است

نــهایت شعــر

و این نــهایت شعــر است :


دوسـتت دارمــ ــ ــ
.
.
.


عبارتی کـه هیــچ شاعــری


تــوی گیومــه


محــدودش نمی کـــند…

خدا می داند

من و تو میدانیم کز پی هر تقدیر ، حکمتی می آید ، من و فرسایش دل ، تو و تصمیم و مکان ،
 ما و تقدیر و زمان ، چه شود آخر دلتنگیها ! خدا می داند ...

تو همیشه در یاد منی.. آسمان به آسمان، کوچه به کوچه, رویا به رویا. هر جایی که می نگرم با منی. اما ... دلم برایت تنگ می شود !!

به سلامتی اونی که از وجودش نفس می کشم..!!

بعضی وقتا هست که دوس داری کنارت باشه...
محکم بغلت کنه...
بذاره اشک بریزی راحت شی....

بعد آروم تو گوشت بگه: " دیوونه من که باهاتم "

فقط بگو...


فقط بگو کدوم هفته کدوم روز ، کجا منتظر رسیدنت شم

میخوام کاری بدم دست خودم که ، خودم بهونه اومدنت شم

داغونم...

پروازی بیکران

در آستانه ی حضور اقاقیا

با تو اما بدون حضور سبز نگاهت

وشبنم خاطرات که از چشمانم سرازیر است...

بگو برای الماس های بلورین اشکم

چه بهایی خواهی پرداخت

تا گوشه ای از دلتنگی من جبران شود؟

داغونم...!

بهترین من !

زرد و نیلی و بنفش
سبز و آبی و کبود
با بنفشه ها نشسته ام
سالهای سال
صبحهای زود
در کنار چشمه سحر
سر نهاده روی شانه های یکدگر
گیسوان خیس شان به دست باد
چهره ها نهفته در پناه سایه های شرم
رنگ ها شکفته در زلال عطرهای گرم
می ترواد از سکوت دلپذیرشان
بهترین ترانه
بهترین سرود
مخمل نگاه این بنفشه ها
می برد مرا سبک تر از نسیم
از بنفشه زار باغچه
تا بنفشه زار چشم تو که رسته در کنار هم
زرد و نیلی و بنفش
سبز و آبی و کبود
با همان سکوت شرمگین
با همان ترانه ها و عطرها
بهترین هر چه بود و هست
بهترین هر چه هست و بود
در بنفشه زار چشم تو
من ز بهترین بهشت ها گذشته ام
من به بهترین بهارها رسیده ام
...
ای غم تو همزبان بهترین دقایق حیات من
لحظه های هستی من از تو پر شده ست
...
آه
در تمام روز
در تمام شب
در تمام هفته
در تمام ماه
در فضای خانه، کوچه، راه
در هواع زمین، درخت، سبزه، آب
در خطوط درهم کتاب
در دیار نیلگون خواب
...
ای جدایی تو بهترین بهانه گریستن
بی تو من به اوج حسرتی نگفتنی رسیده ام
ای نوازش تو بهترین امید زیستن
در کنار تو
من ز اوج لذتی نگفتنی گذشته ام
...
در بنفشه زار چشم تو
برگهای زرد و نیلی و بنفش
عطرهای سبز و آبی و کبود
نغمه های ناشنیده ساز می کنند
بهتر از تمام نغمه ها و سازها
روی مخمل لطیف گونه هات
غنچه های رنگ رنگ ناز
برگهای تازه تازه باز می کنند
بهتر از تمام رنگ ها و رازها
...
خوب ِ خوب ِ نازنین من
نام تو، مرا همیشه مست می کند
بهتر از شراب
بهتر از تمام شعرهای ناب
...
نام تو اگر چه بهترین سرود زندگی است
من ترا به خلوت خدایی خیال خود
بهترین ِ بهترین ِ من خطاب میکنم
بهترین ِ بهترین ِ من!

دســ ـتهایــ ـت؛

دســ ـتهایــ ـت؛
تنــها بـالشـی است ڪـ ـه وقتــے ســـ ـر بر او دارم

ڪــ ـابـوس نمــےبینــم . .

وقت تنهایی

شب و احساس دلتنگی

از اینجا تا خیال تو

یه ساعت نیست که رفتی و

بهونه می کنم جاتو

رها شو با من این لحظه

هوا عطره تو رو داره

دوباره خونه دلگیره

چشام تا صبح بیداره

می خوام تا حس کنم ماه و

تو آغوشم کناره تو

چقدر لمس تنت خوبه

می گیرم حس دستات و

یه فرصت از چشات می خوام

یه لحظه با تو تنها شم

توی آرامش دستات

بمونم تا که پیدا شم

صدام کن که خیال تو

منو تنها نمیذاره

دلم از حس دلتنگی

توی این لحظه بیزاره

نباشی بی تو تاریکم

توی تصویره آئینه

تو می رقصی و چشم من

فقط رویات و میبینه

هنوزم وقت تنهایی

نگاهم بونه می گیره

تو رو می خوام و دور از تو

یه جورایی نفس گیره....

مهربون ...

فقط  یکــ پیکــ از شرابــ  نگاهتــ خوردمـــ

چند ســاله بودند این چشمانت ؟!!

عمری گذشتـــ و هنوز

وقتی به تو فکـــرمی کنمـــ

تلو تلو می خورم....
 

بی آنکه..

نمیدانم از دلتنگی عاشقترم یا از عاشقی دلتنگ تر

فقط میدانم در آغوش منی ، بی آنکه باشی