دلتنگی های میترا در آلمان
دلتنگی های میترا در آلمان

دلتنگی های میترا در آلمان

دلم گرفته است

khatere

خاطره هایمان دسته دسته نشسته اند
در حیاط خلوت ذهنم ،
پرت میکنم بغضی سنگی را به
سمت خاطره هایت ،
نمی پرند از دیوار ذهنم ،
می بینی ؟
می بینی خاطره هایت مرا
بیشتر دوست دارند تا خودت . . .

نظرات 1 + ارسال نظر

بگذار مچاله و خیس

در آغوشت بمانم.

از پهن شدن بر بندِ خاطرات

بیزارم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد