دلتنگی های میترا در آلمان
دلتنگی های میترا در آلمان

دلتنگی های میترا در آلمان

دلم گرفته است

نفس من ...

  

چقدر درد می کند 

جای زخم این روزها 

نفسم به شماره افتاده 

یادت به خیر نباد هرگز! که می گفتی 

نفسهایت ضربان بودن من است 

دستم را محکم بر دهان می گذارم 

می خواهم خفه شوم 

بس است دیگر لعنتی ؛ تو هم نفس نکش!!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد