دلتنگی های میترا در آلمان
دلتنگی های میترا در آلمان

دلتنگی های میترا در آلمان

دلم گرفته است

دیر شد...


همه چیز تقصیر من نبود !
هیچ چیز تقصیر من نبود
جز اینکه دیر شد


دیر شده !
خیلی دیر شده برای دلتنگی ... روزهایم پر شده از اشک و آه و حسرت
رمق دوباره برخاستنم نیست اینجا که تو نیستی !

اینجا که نگاه تو نیست
هر روز عکست و نگاه می کنم
هر روز گریه می کنم
باورم نمی شود رویارویی با حقیقتی که خووب می دانستم ، اینهمه آشفته ام کند !
چه پایان تلخی برای من
برگشتم از غربتی به غربتی دیگر !

سالها در حسرت روزهای عاشقی بمانی از راه نرسیده باشد و هنوز زیر دندانت مزه نکرده باشی اش که رفته باشد...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد