-
آن مرد بی قرار...
1393/04/28 19:17
روزی اگر سراغ من آمد به او بگو.... من می شناختم او را.... نام تو راهمیشه به لب داشت.... حتی.... در حال احتضار..... آن دلشکسته عاشق بی نام و بی نشان.... آن مرد بی قرار...... روزی اگر سراغ من آمد به او بگو..... هر روز پای پنجره غمگین نشسته بود.... و گفتگو نمی کرد... جز با درخت سرو... در باغ کوچک همسایه.... شبها به...
-
زخم
1393/04/28 18:26
من بدزخمم هنوز بعد ازاین همه سال جای زخمم تازه ست
-
تو را کم آورده ام !!
1393/04/28 17:03
تو را کم آورده ام !!!! واژه کم اوردم برای دوستت دارمها؟ حالـــــــــــــــــا تمام واژه دوستـــــــــــــــتـ دارم ها در گلویم صف کشیده اند با این همه واژه ها چه کنم ؟؟؟؟! تکلیف این همه حرف نگفته ها چه می شود ؟؟؟! باید این همه حرفهایم را مچاله کنم و بر دست گرد باد دهم باید خوب باشم بی حوصله ام آسمان روی سرم سنگینی می...
-
این لحظه ها
1393/04/28 16:50
دیگه این دلم هیچ طاقتی نداره این کلمه ها هم دیگه مثل اشکام شدند دیگه نمیان همون جا تو گلوم مونده تاحالا شده هم بغض گلوتو بگیره هم نتونی حرفای دلتو بگی ؟؟؟؟؟؟ چقدر از این لحظه ها متنفرم
-
از پشت فرسنگها فاصله سلام
1393/04/28 16:46
از پشت فرسنگها فاصله سلام ٬آمدم اما این بار آمدنم رنگ دیگریست! رنگی از جنس رویای تنهایی...!!آمدم ولی نه برای ماندن. بلکه برای تنها بودن !!می روم و برای همیشه در حوالی رویاهای تنهایی خودم در دوردست می مانم ٬ همانجا که عشق رنگی از هزار رنگ دارد ...رنگی از جنس غم رنگی از جنس اشک ...و در آخر رنگی از جنس تنهای میروم و به...
-
این روزا
1393/04/28 16:42
تا جا لا شده دلت بگیره ؟؟؟؟ از دست قصه دق کنه بمیره ! تا حالا شده که یه روز بی خبر عشقت بره بهونشو بگیری.... کم بیاری دلت بخواد بمیری..... حالم بد جور خرابه !! تا حالا تنها یه جا نشستی بی سر صدا توی خودت شکستی.... حس خجالت بشینه رو چهرت از اینکه حس کنی اضافی هستی ؟! تا حالا شده چیزی ببینی دلت بخواد کور بشیو نبینی !...
-
حال دیدنی
1393/04/28 14:58
هیچکس اشکی برای ما نریخت..... هر که با ما بود از ما میگریخت !!.... چند روزیست که حالم دیدنیست !!... حال من از این و آن پرسیدنیست .!..... گاه بر روی زمین زل می زنم .... گاه بر حافظ تفئل می زنم .... حافظ دیوانه فالم را گرفت ... یک غزل آمد که حالم را گرفت ... ما ز یاران چشم یاری داشتیم ... خود غلط بود آنچه می پنداشتیم ..
-
رفتنت... سخت بود ،
1393/04/28 14:48
نمی دانم تا کدامین لحظه باید لباس شقایق داغدار به تن داشته باشم... حالا که نیستی انگار این زخم ها همیشه باید سرباز بمانند... تو رفتی و من ماندم با دنیایی که آمدی و ساختی و رفتنت فقط خاکستر هایی از آن به جا گذاشت ، نمی دانم تا کی باید در این خاکستر های یادگاری کنکاش کنم برای ثانیه هایی که کنارم بودی ..... امروز که...
-
من که میدونم
1393/04/28 14:40
کاش اون احظه ایی که یکی ازت می پرسه " حال چطوره " ؟ تو جواب میدی میگی " خوبم " ! کسی باشه محکم بغلت کنه و آروم تو گوشت بگه : من که میدونم " خوب نیستی "
-
کبوتر شد و رفت
1393/04/28 14:37
روی قبرم بنویسید کبوتر شد و رفت .... زیر باران غزلی خواند دلش تر شد و رفت .... چه تفاوت کهچه خورده است ؟؟؟؟؟؟ غم دل یا سم .... آنقدر غرق جنون بود که پر پر شد و رفت ... روز میلاد همان روز که عاشق شده بود.... مرگ با لحظه ی میلاد برابر شد و رفت .... عاقبت روی تن ابر شناور شد و رفت .... هر غروب از د ل خورشید گذر خواهد کرد...
-
تا کی صبوری
1393/04/28 14:22
دلم چه بی قراره دلم پره یه چیزی داره گلمو فشار میده کجایی ؟چه حس بدی دارم حتی نمی تونم بنویسم داغ دلم کهنه تر شده اشک مونده گوشه چشمم ، کمک کن آسمون چشمام بباره همه وجودم شکسته اما بغضم نشکسته همه چیز تیره تر شد بگو رفتنت شایعه هست دلم برات تنگ شده دلم داره میپوسه خدایی ، هر روز درمونده تر میشم میدونی چقدر دلم پره...
-
فقط سکوت
1393/04/28 01:00
در لحظات همزیستی با بغض فقط سکوت ، تسلی بخش است سکوت ، دریچه ای که از آن به تو می نگرم به تو می اندیشم و دستم، خالی می ماند از دستت.. خیال نمی کنم که دور شده ایم همین که خورشید بخوابد تو خودت را در من احساس خواهی کرد!
-
مهلت دیدار دوباره بده!
1393/04/28 00:43
چمباتمه زده در زندانِ خاطرات تو! مرطوب و تیره و محصور دلتنگ و ندیم و بی قرار خسته و خلسه و عطسه مهلت دیدار دوباره بده!
-
من نیستم... نگاه کن; این باغ سوخته
1393/04/28 00:35
عمری مرا به حسرت دیدن گذاشتی بین رسیدن و نرسیدن گذاشتی یک آسمان پرندگیام دادی و مرا در تنگنای «از تو پریدن» گذاشتی وقتی که آب و دانه برایم نریختی وقتی کلید در قفس من گذاشتی امروز از همیشه پشیمانتر آمدی دنبال من بنای دویدن گذاشتی، من نیستم... نگاه کن; این باغ سوخته تاوان آتشی است که روشن گذاشتی گیرم هنوز...
-
یعنی سفرت سلامت
1393/04/28 00:30
سفرهای تنهایی همیشه بهترند کنارِ یک غریبه مینشینی قهوه ات را میخوری سرت را به پشتی صندلی تکیه میدهی تا وقت بگذرد به مقصد که رسیدی کیف و بارانی ات را بر میداری به غریبه ی کنارت سری تکان میدهی و میروی همین که زخمِ آخرین آغوش را به تن نمیکشی همین که از دردِ خداحافظی به خود نمیپیچی همین که تلخی یک بغض را...
-
کاش
1393/04/28 00:26
کاش سویِ تو دمی رخصتِ پروازم بود تا به سویِ تو پَرَم بال و پری بازم بود یادِ آن روز که از همتِ بیدارِ جنون زین قفس تا سر کویت پَر پروازم بود دیگر اکنون چه کنم زمزمه در پردهیِ عشق دور از آن مرغِ بهشتی که همآوازم بود همچو طوطی به قفس با که سخن ساز کنم دور از آن آینه رخسار که همرازم بود
-
جا نگذارید
1393/04/28 00:23
آدمها عطرشان را با خودشان میآورند جا میگذارند و میروند آدمها میآیند و میروند ولی توی خوابهایمان میمانند آدمها میآیند و میروند ولی دیروز را با خود نمیبرند آدمها میآیند خاطرههایشان را جا میگذارند و میروند آدمها میآیند تمام برگهای تقویم بهار میشود میروند و چهار فصل پاییز را با خود...
-
[ بدون عنوان ]
1393/04/28 00:17
در این دریا، چه می جویند ماهی های سرگردان مرا آزاد می خواهی ؟ به تنگ خویش برگردان مرا از خود رها کردی و بال پر زدن دادی اگر این است آزادی مرا بی بال و پر گردان دعای زنده ماندن چیست ؟ وقتی عشق با ما نیست خداوندا دعای دوستان را بی اثر گردان من از دنیا به جادوی تو دل خوش کرده ام ای عشق طلسمی را که بر من بسته بودی، بسته...
-
معنی فاصله را نمی فهمی وگرنه ... انقدر حرف رفتن را نمی زدی...
1393/04/27 23:54
-
فراموش شده ام از زندگی ات ...
1393/04/27 23:50
دیگر گله از تو ندارم دهان خواستنم را بستم همانگونه که باید میشد بارم را برای همیشه بستم این شهر لبخند من را نمی خواست که حتی گاهی به دیدن تو از دور تر شود همیشه دلشوره و دغدغه دیدن تو حتی اگر کوتاه حتی اگر با درد همراه بود شیرین بود حالا چه کنم که دیگر قندی در دلم نمانده که بخواهد لحظه تلخ من را تسکین باشد و نه دیگر...
-
می دانم که نمیایی
1393/04/27 23:47
امروز بی قرارتر از هر روز فقط آهی بود که مسیر سینه ام را طی مبکرد اینجا من هر روز امتحان پس میدهم سوالاتی که جواب همه اش را میدانم می دانم که نمیایی می دانم که دوریت چگونه هر روز من را چند سال پیرتر میکند درد وقتی است که بدانی امیدی نیست اما باز هم قانع نشوی و من به امید چشمانت پلک نمیزنم به هیچ کس نگاه نمی کنم و فقط...
-
کاش می دیدمت
1393/04/27 23:40
-
حال من خوب است..
1393/04/27 23:12
-
چرا بود و چرا نیست؟
1393/04/27 23:07
-
چه خوب بود اگر می آمدی
1393/04/27 23:02
-
تو عشق بودی
1393/04/27 22:59
-
چمدان کوچکت
1393/04/27 22:57
-
حالا که می روی
1393/04/27 22:48
-
کسی به من تسلیت نگفت
1393/04/27 22:46
-
باور کردم
1393/04/27 22:44
Gefällt m