دلتنگی های میترا در آلمان
دلتنگی های میترا در آلمان

دلتنگی های میترا در آلمان

دلم گرفته است

بگرد


بگرد اونی رو پیدا کن که با همه ی دیوونگـــیات و خل بازیاتــ

قبــولت داشته باشه
و تو رو به همــه نشــون بــده و بگه:

ایـن دیــــــــــــــــــــــــــــــوونه خـُــــــــــــــــــــل.. عشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــق و جیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــگر منه!اصن دنیای منه ...

.پُر از


کنار عکس تو پُر از...حال و هوای گریه ام
شِکوه نمی کنم ولی...پُر از صدای گریه ام
شِکوه نمی کنم ولی...حریف دنیا نمی شم
مثل یه بغض کهنه ام...جون می کَنم وا نمی شم...

به سلامتی

به سلامتی دلم …!
که برای کسی دل تنگ شده …
که حتی روحش هم از این دلتنگیم خبر نداره …
سلامتی شما که حرفهای منم گوش میدید....

فقــط یه جــمله

مــن از ایــن بــه بعــد بــجای ایــن جــملــه ها :
مواظــب خــودت بــاش
دستــت درد نکــنه
خــدا خیــرت بــده
سلامــت باشی

پیر شــی جــوون
فقــط یه جــمله میگــم:
"دلــــــــت نشــــــکنه!"
چون همه اونها بدون این بی فایده ست..

"دل" تنگ

حتی کفش هم اگر تنگ باشد زخم می کند٬

 

وای به وقتی که "دل" تنگ باشد...

 

دلتنگتم ..

افسوس

چیزی برای گفتن ندارم...

تنها سه کلمه در ذهنم جای دارد!!! 

تنها سه کلمه است که برایم آشنا است!

فاصله، حسرت و تنهایی... 

این همه فاصله حق من نیست... هست؟؟؟ 

حسرت بودنت، حسرت داشتنت حق من نیست... هست؟؟؟ 

تنهایی را حق خودم نمیدانم... تو میدانی؟؟؟ 

نه... این ها حق من نیست... 

آن هم فقط به جرم دوست داشتنت! 

به جرم کم داشتنت! 

در هر ثانیه کمبودت را حس می کنم... ولی کاری از دستم بر نمی آید!!! 

کاش بودی! 

کاش بودی و اینها نبود! 



دوری

اون که گفته
دوری و دوستی
یا طعم دوستی نچشیده
یا درد دوری نکشیده .....!