-
هنوز تمام نشدی....
1393/05/06 05:46
وقتی هنوز آرزوی تکرارش را دارم. یعنی هنوز تمام نشدی. یعنی در این هوای بلاتکلیف چیزی مرا به یاد تو می اندازد. یعنی دلم عجیب گرفته. یعنی چرا نمی میری؟ ... لعنتی. به خوابم که می توانی بیایی. هر شب که نه، هر وقت حوصله داشتی هروقت خواستی برایت شعر بخوانم شاید پایت به بیداریم هم باز شد خدا را چه دیدی؟
-
نازنینم ....
1393/05/06 05:43
-
نازنینم .
1393/05/06 05:41
-
دقایقِ دروغ
1393/05/06 05:36
-
کجا بودم
1393/05/06 05:32
کجا بودم ای عشق؟ چرا چتر بر سر گرفتم؟ چرا ریشه های عطشناک احساس خود را به باران نگفتم؟ چرا آسمان را ننوشیدم و تشنه ماندم؟ ببخشای ای عشق ببخشای بر من اگر ارغوان را ندانسته چیدم اگر روی لبخند یک بوته آتش گشودم اگر ماشه را دیدم اما هراس نگاه نفس گیر آهو به چشمم نیامد
-
نگو که رفتهای، نمیآیی, بگو که دور رفتهای، دیر میآیی
1393/05/06 05:21
-
کاش خوابت کمی مرا می دید
1393/05/06 05:16
-
به عشق عادتم بده
1393/05/06 05:07
-
فقط همین
1393/05/06 05:02
چیزیم نیست ، خرد و خمیرم فقط همین کم مانده است بی تو بمیرم ، فقط همین از هرچه هست و نیست گذشتم ولی هنوز در عمق چشم های تو گیرم ، فقط همین.
-
نمـــــیـدانــــی ، چه دردی دارد ! وقـــتـی .. حــــالـم .. در واژه هــا هــم نــمی گنــــجــد !!!!
1393/05/06 04:57
-
من ارگِ بَم و خشت به خشتم متلاشی
1393/05/06 04:34
"}" data-reactid=".2ho.1" style="background-color: rgb(250, 251, 251); font-size: 11.818181991577148px; color: rgb(59, 89, 152); cursor: pointer; text-decoration: none;">Gef
-
گربیائی، دهمت جان، ور نیائی، کشدم غم... من که بایست بمیرم، چه بیائی، چه نیائی
1393/05/06 04:30
-
از ترحم تا مروت، وز مدارا تا وفا... هرچه را کردم طلب، دیدم زعالم رفته است
1393/05/06 04:27
-
از دوست به یادگار دردی دارم ...که آن درد به صد هزار درمان ندهم
1393/05/06 04:26
-
"چقـــــــــــدر دلم واست تنگ شده!
1393/05/06 04:20
Gefällt m
-
برگـرد ....
1393/05/06 04:18
-
می ترسم از دنیای بدون تو!
1393/05/06 04:15
-
قیامت باشد آن....
1393/05/06 03:59
-
تو عشق بودی این را از رفتنت فهمیدم!
1393/05/06 03:57
-
به نقطه ی "صفر " احتیاج دارم
1393/05/06 03:56
-
دیوانه وار...
1393/05/06 03:48
-
فرقی نمی کند....
1393/05/06 03:46
-
همیشه... چقدر تلخِ...
1393/05/06 03:43
Gefällt m
-
چه بارونـــی میــاد .
1393/05/06 03:35
-
[ بدون عنوان ]
1393/05/06 03:33
-
صد سال تنـــهایی
1393/05/06 03:31
Gefällt m
-
به بعضیا نباید چیزی گفت!!!! .. .. .. .. .. .. .. باید به حرف دلشون گوش کرد... !
1393/05/06 03:12
-
ای دوست
1393/05/05 18:02
منم سرگشته ی حیرانت ای دوست ,کنم یک باره جان قربانت ای دوست, تنی ناساز ز شوق وصل کویت, دهم سر بر سر پیمانت ای دوست, دلی دارم در آتش خانه کرده ...میان شعله ها کاشانه کرده, دلی دارم که از شوق وصالت, وجودم را ز غم ویرانه کرده, وجودم را ز غم ویرانه کرده, من آن آواره ی بشکسته حالم, ز هجرانت بتا رو بر زوالم, منم آن مرغ...
-
رفتم...
1393/05/05 17:41
ماندن به پای تو فایده نداشت... رفتم... دیدی چه خوب ترک کردنت را بلدم.. خواستم دوستت داشته باشم اما نفهمیدی... تماشا می کنم...می خواهم ببینم انهایی که دورت را شلوغ کرده اند مثل من هم پشتت هستن؟؟ تو را انقدر که من می خواستم می خواهند؟؟؟ اطمینان داشتی من که نباشم دورت شلوغ هست.. ولی به همان شلوغی دورت قسم, پشتت خالیست.....
-
ای کاش
1393/05/05 17:34
قفل و زنجیر می کنم دلی را که شب و روز حالیش نیست تیر می کشد نصف شب به وقت ظهر باید سه کیلومتر از اطراف دلم را خالی از سکنه کنم ترسم از رگ هاییست که به فکر سونامی عظیمی هستند ای کاش سدی بودی برای موج هایی که مقصدشان خرابه های بطن راست دل بی قرارم هست!