-
هنوز گاهی مرا به جان تو قسم میدهند ببین تنها من نیستم که رفتنت را باور نمیکنم. ...
1393/05/07 22:59
-
[ بدون عنوان ]
1393/05/07 22:53
از وقتی که تو رفتی ، آینده هیچ وقت نیامد که هیچ ، گذشته هم هیچ وقت نگذشت . چه قدر جای تو خالی ست .جای خالی یت را با هیچ چیز نمی توان پر کرد .
-
پایان رویاهای ناتمام
1393/05/07 22:47
-
ریاضت یعنی چشمهام را در آب کُر هفتاد مرتبه غسل دادم و خداوند نقش تو را نشست
1393/05/07 22:43
-
چه فرق می کند اصلن ؟
1393/05/07 22:41
-
رسم مبتلا شدن به هم چنین نبود
1393/05/07 22:37
"}" data-reactid=".rx.1" style="background-color: rgb(250, 251, 251); font-size: 11.818181991577148px; color: rgb(59, 89, 152); cursor: pointer; text-decoration: none;">Gef
-
پر طاووس قشنگ است به کرکس ندهندش .
1393/05/07 22:33
-
سکوت کردم
1393/05/07 22:29
Gefällt m
-
یاد تو
1393/05/07 22:24
یاد تو هنوز هم محبت دارد با من همه جوره مهر و الفت دارد در جان و دلم ریشه دوانده، انگار یاد تو هزار سال قدمت دارد
-
چشمان منتظرم همیشه تا لب مرگم نه تا اون دنیا برای تو باز میماند...
1393/05/07 22:17
-
چه روزای در پیش دارم.... بعد رفتنت
1393/05/07 22:13
-
بن بست،
1393/05/07 03:50
-
این سفر ....
1393/05/07 03:31
-
کاین عمر طی نمودیم اندر ,,,
1393/05/07 02:22
-
مرمت کن منو
1393/05/07 02:19
-
کدامش را؟
1393/05/07 01:59
Gefällt mi
-
هیچی آرومم نمیکنه.هیچی
1393/05/07 01:45
Gefällt mi
-
این روزها,,,
1393/05/07 01:39
Gefällt
-
با حال غریبی دلم تنگته
1393/05/07 01:33
Gefällt m
-
حتــی اگر کنارم نشسته باشی . . . باز هم دلتنگ تو ام ! حالا ببیـــن نبـــودنت ، با من چه می کند . . .
1393/05/07 00:51
"}" data-reactid=".am.1" style="background-color: rgb(250, 251, 251); font-size: 11.818181991577148px; color: rgb(59, 89, 152); cursor: pointer; text-decoration: none;">äl
-
درد در حال بیشتر شدنه
1393/05/06 06:24
-
خود را به بی خیالی بزن.
1393/05/06 06:17
سخت است که هربار ؛ طاقت نیاورم که تمامش کنم. قسم بخورم. و بدانم که غیر ممکن ، همین احساس بی ثبات پا بر جایی ست. که مثل هاله ای از مه وخاکستر، تمام روز، در اطرافمان پرسه می زند. و هردو، می بینمش. و هر دو به روی خودمان نمی آوریم. فقط در انکار این یقین لعنتی؛ با هم تفاوت داریم. من بغض می کنم؛ تو می گویی یک شعر دیگر...
-
خدا میداند ومن
1393/05/06 06:13
دلم می لرزد وقتی که آن سوتر ازمن ؛حتی قدم میزنی وقتی به همه چیز فکر میکنی به جز من که هزار پرنده را به سمت تو پرواز داده ام و نمی دانم از کدام پنجره نیمه باز وارد شدی که سکوتت به هزار ترانه می ارزد وبوسیدنت.... بوسیدنت......بوسیدنت............ این راز را فقط خدا میداند ومن وهزار پرنده ای که دیگربه آشیانه باز نمی...
-
وقتی هنوز ....
1393/05/06 06:10
-
و هنوز هم هست
1393/05/06 06:08
هر که ترا می بیند به یاد من می افتد. حتی خودت وقتی با آینه غریبگی میکنی و با قاب عکست و با هرچه دوستت دارم که از زبان کسی می شنوی که من نیست. هر که مرا می خواند در سطر آخر به تو می رسد. به عطر ماندگارت، به رد داغ سر انگشتانت به هر آنچه بود و هنوز هم هست. این همه از بزرگواری عشق است که ترا ادامه می دهد تا همین شب پیش...
-
عشق ترا
1393/05/06 06:03
-
عجیب از روزگار رنجیده ام
1393/05/06 05:59
-
رنجیده ام
1393/05/06 05:54
-
پرنده ی مهاجر....
1393/05/06 05:52
-
چه می کنی؟
1393/05/06 05:49