مسافر


مسافر بی بدرقه من
اینقدر بی صدا رفتی که از وداع جا ماندم ،
باز به غیرت چشمانم
که آبی پشت سرت ریختند

دیگه رفتم


دیگر اینجا جای ماندن نیست ...
چمدانم را بسته ام ...
چمدانی که پر است از رویا ،
آرزوهای بر باد رفته ،
قاب های بی عکس ،
و نوشته های بی وزن ...
و احساسم بمن گفت :
که این سفر بازگشتی نخواهد داشت ...

دیگه رفتم

اما دیگه دیره


یه روزی میرسه خیره میشی به عکسمو با عذاب وجدان میگی ....
کاش بودی .....
کاش اونی ک اومد جات یکم مثل تو بهم گیر میداد ....
یکم رو مخم راه میرفت ...
یکم مثل تو باهام دعوا میکرد و بعدش از دلم در میاورد ....
یه روزی میرسه ب خیلی چیزا نگاه میکنی و یاد من میفتى.......یه روز میرسه که یاد اذیت کردنام میوفتی و میگی کاش الانم پیشم بودی و اذیتم میکردی..... یه روز میرسه که دلت واسه بودنم تنگ مى شه....یه روز میرسه که دلت واسه صدام تنگ مى شه.....ی روز میرسه که دلت بهونه ی منو میگیره اما دیگه دیره...چون من دیگه نیستم

منم باورم شد.


به خدا گفتم:

خدایا تو که میدونستی تنهام میذاره

پس چرا بهم نگفتی؟!

خداگفت:

از بس بهت گفت دوسِت دارم، منم باورم شد.

از این شعر حافظ دلخوشی ندارم


درد عشقی کشیده‌ام که مپرس
زهر هجری چشیده‌ام که مپرس
گشته‌ام در جهان و آخر کار
دلبری برگزیده‌ام که مپرس
آن چنان در هوای خاک درش
می‌رود آب دیده‌ام که مپرس
من به گوش خود از دهانش دوش
سخنانی شنیده‌ام که مپرس
سوی من لب چه می‌گزی که مگوی
لب لعلی گزیده‌ام که مپرس
بی تو در کلبه گدایی خویش
رنج‌هایی کشیده‌ام که مپرس
همچو حافظ غریب در ره عشق
به مقامی رسیده‌ام که مپرس

خانوم گل آی خانوم گل


بهار وقتی بهاره که بوی تو رو داره
وگرنه مثل هر سال خزون انتظاره
دلم امیدواره اگرچه گله داره
که برگردی دوباره روزارو میشماره
میدونم که تو امروز پشیمون تری از من
بیا که دیر فردا واسه به هم رسیدن
خانوم گل آی خانوم گل برام سخته تحمل
قدمات روی چشمام بیا به این ور پل
....


اینم آهنگی که همیشه  همراهمون بود

وای چقدر درد داره خوندنش،دیدنش

آخر یه شب این گریه ها


آخر یه شب این گریه ها
سوی چشامو میبره
عطر تنت از پیرهنی
که جا گذاشتی میپره
باید تورو پیدا کنم
هر روز تنها تر نشی
راضی به با من بودنت
حتی از این کمتر نشی
پیدات کنم حتی اگه پروازمو پر پر کنی
محکم بگیرم دستتو احساسمو باور کنی

یه روزی میرسه


یه روزی میرسه که جای خالیَم رو با هیچ چیز نمی تونی پر کنی .......

من خاص نبودم ، فقط "عشقم" بی ریا بود...

رفت ولی بدون خداحافظی رفت!


رفت ولی بدون خداحافظی رفت!

ﮐﺎﺵ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﻮﻡ


ﻛﺎﺵ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍ ﺟﺎﻳﻲ, ﺟﺎ ﺑﮕﺬﺍﺭﻡ . . .
ﺑﺮﮔﺮﺩﻡ ،
ﺑﺒﯿﻨﻢ ،
ﻧﯿﺴﺘﻢ
ﻣﺮﺩﻡ
ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪﻡ
ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ ﺍﺯ ﺣﺎﻝ ﺧﺮﺍﺏ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎﯾﻢ ...
ﮐﺎﺵ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﻮﻡ ...
ﻫﺮﭼﻪ ﺯﻭﺩﺗﺮ... !

کجا مرا جا گذاشتی.


بر تمام قبر های این شهر
بوسه بزن
شاید به یاد بیاوری
کجا مرا جا گذاشتی...
من در تنها ترین قبر این شهر خفته ام

صدای کلاغها را می شنوی؟

دارند برایم فاتحه می خوانند

گیر این گیرم ها نیستم....


گیرم تمام دنیا بگوید ما مال هم نیستیم ...
ما به درد هم نمی خوریم!
نه! ما به درد هم نمی خوریم ....

"ما کنار هم دردی نداریم" .. مگر نه؟

گیرم برای زیر یک سقف رفتن،
عشق، آخرین معیار این جماعت باشد ...
گیرم دوست داشتنِ بدون سند، حرام باشد ...
عجیب باشد .. باور نکردنی باشد ...
گیرم تا آخر عمر تنها بمانم ...
گیرم هرگز دستانت در دستانم قفل نشود ...
گیرم آغوشت هیچ گاه مال من نشود ...

من اما ...

گیر این گیرم ها نیستم ...

من ...

تا ابد ...
گیر چشمان توئم ...
گیر دوست داشتنت....

یادم رفته...

ببار باران........ من سفر کرده ای دارم که.....
یادم رفته...
آب پشت پایش را بریزم

تو آسوده بخواب


سنگین است تکلیف بی تو بودن !
تو آسوده بخواب
من مشق گریه هایم مانده