ساده


زن زیبائی نیستم
موهائی دارم 
سیاه که فقط تا زیر گردنم می‌‌آید
و نه شراب را به یادت می‌‌آورد
نه ابریشم
نه سکوتِ شاعرانه
نه حتی خیال یک خوابِ آرام
پوستِ گندمی دارم
که نه به گندم میماند
نه کویر
و چشم هائی‌
که گاهی‌ سیاه میزند
گاهی‌ قهوه ای
دست‌هایم
دست هایم مهربانند
و هر از گاهی‌
برایِ تو
به یادِ تو
شعر می‌‌نویسند
مرا همینطور ساده دوست داشته باش...