دلتنگی های میترا در آلمان
دلتنگی های میترا در آلمان

دلتنگی های میترا در آلمان

دلم گرفته است

ای‌ وای وطنم،ای‌ وای هموطنم

نظرات 6 + ارسال نظر
.omid 1391/05/22 ساعت 20:34 http://omid160.blogfa.com/

Nun, ich wünschte, ich könnte etwas,

.omid 1391/05/23 ساعت 11:07 http://omid160.blogfa.com/

رهگذر آهسته رو

آنجا دلی بیتاب توست

اندکی اهسته تر

در گوشه ای آن دورها

پیش آن گل بوته ای

کز غصه ات پژمرد و خفت

نزد آن بلبل

که روزی از فراقت مرده بود

آری آنجا قلب او در گوشه ای بر روی خاک دشت ها افتاده است

قلب او جایش درون سینه ام بس تنگ بود

با خودش گفتا

درون سینه ات جا بس فراخ

شاید آنجا من توانم اندکی مهمان شوم

قلب او تا سوی تو آمد به شوق از دورها

روی تو برگشت و قلب او به روی خاک ها افتاده بود

.omid 1391/05/23 ساعت 11:09 http://omid160.blogfa.com/

جفای عشق تو بـر دل صفا بود

به راه عشق تو کارم وفا بود

به هرجا ســر زدم آرام گیرم

وصــال آن کمان ابروشفا بود



اگر شهدی بنـوشم از لب دوست

همـــه روزم فدای یک شب دوست

شب و روزی ندارم مـن زهجـرش

سر و جـانم همیشـه در تب دوست

.omid 1391/05/23 ساعت 11:11 http://omid160.blogfa.com/

جفای عشق تو بـر دل صفا بود

به راه عشق تو کارم وفا بود

به هرجا ســر زدم آرام گیرم

وصــال آن کمان ابروشفا بود



اگر شهدی بنـوشم از لب دوست

همـــه روزم فدای یک شب دوست

شب و روزی ندارم مـن زهجـرش

سر و جـانم همیشـه در تب دوست

.omid 1391/05/23 ساعت 11:12 http://omid160.blogfa.com/

هیـچ جـز یـاد تـو ، رویای دلاویـزم نـیست

هیـچ جـز نـام تـو ، حـرف طـرب انگـیزم نـیست!

عـشق می ورزم و می سـوزم و فـریـادم نـه!

دوست می دارم و می خـواهـم و پـرهـیزم نـیست.

نـور می بـیـنم و می رویـم و می بـالم شـاد ،

شاخه می گـستـرم و بـیـم ز پـائـیـزم نـیست.

تـا به گـیتی دل ِ از مهـر تـو لبـریـزم هـست

کـار با هـستی ِ از دغـدغـه لـبریـزم نـیست

بخـت آن را کـه شـبی پـاک تـر از بـاد ِ سـحر ،

بـا تـو ، ای غـنچه نشکـفـته بـیامیـزم نـیست.

تـو بـه دادم بـرس ای عـشق ، که با ایـن هـمه شـوق

چـاره جـز آنکـه به آغـوش تـو بگـریـزم نـیست

احمد-ا 1391/05/23 ساعت 11:59

باور کردن تو کمی دشوار است ! که :
نه به آمدن کسی دلخوش باشی و نه از رفتن کسی دلگیر

اگر بتوان وطن را در آغوشت قرار داد آنگاه آنرا به آمدن تشبیع خواهی نمود یا که به رفتن ؟!

یکجا هست سکوت را باید شکست و جای دیگر سکوت را باید به فریاد نشست و تو
شکستن سکوت و فریاد آن در تو MITRA عزیز به یک نقطه تلاقی رسیده است
فریاد مزن که :
چرت و پرت نقاشی میکنم یا که :
" فروشی نیست " !!!!!!!

chizi nadarm begam,joz inke cheghad bi masrafm ke kari baray in hamwatanan nemitonam anjam bedam

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد