
زینگونه ام که در غم غربت شکیب نیست
گر سر کنم شکایت هجران غریب نیست
جانم بگیر و صحبت جانانه ام ببخش
کز جان شکیب هست وز جانان شکیب نیست
گمگشته ی دیار محبت کجا رود
نام حبیب هست و نشان حبیب نیست
عاشق منم که یار به حالم نظر نکرد
ای خواجه درد هست و لیکن طبیب نیست
آسیمه سر رسیدی
از غربت بیابان
دلخسته دیدمت در
آوار خیس باران
وا مانده در تبی گنگ
ناگه به من رسیدی
من خود شکسته از خود
در فصل نا امیدی
در برکهء دو چشمت
نه گریه و نه خنده
گم کرده راه شب را
سرگشته چون پرنده
من ره به خلوت عشق
هر گز نبرده بودم
پیدا نمیشدی تو
شاید که مرده بودم
پیدا نمیشدی تو
شاید که مرده بودم
من با تو خو گرفتم
از خنده ات شکفتم
چشم تو شاعرم بود
تا این ترانه گفتم
در خلوت سرایم
یک باره پر کشیدی
آن گاه ای پرنده
بار دگر پریدی
در خلوت سرایم
یک باره پر کشیدی
آن گاه ای پرنده
بار دگر پریدی
پرم از درد دلتنگی واسم راهی نمیمونه
توکه خوب و خوشی بی من بدون تو دلم خونه
دلم خونه دلم خونه وجودم بی تو داغونه
دلم خونه دلم خونه
نمی دونه نمی دونه کسی حالمو جز خدا نمی دونه
دلم خونه
دلت قرصه که من هستم که دنیامو به تو بستم
که هروقت مشکلی باشه برای تو دمِ دستم
ولی من چی کیو دارم که مثل خود من باشه
که هر وقت عشق رو کم داشتم مثل معجزه پیدا شه
دلم خونه دلم خونه وجودم بی تو داغونه
دلم خونه دلم خونه
نمی دونه نمی دونه کسی حالمو جز خدا نمی دونه
تو که نیستی پریشونم دلم خونه
هراسونمو هیرونمو دیوونه
دلم خونه دلم خونه وجودم بی تو داغونه
دلم خونه
نمی دونه نمی دونه کسی حالمو جز خدا نمی دونهhttp://www.youtube.com/watch?v=28SjiS7SA2c&index=35&list=RDq7VtDzk5L4w
تکه تکه شده ام بعد از تو
تا از هر راهی به تو برگردم
کجای هر قصه ای؟
بی تو بودن برای من خوب نیست
از یادم بردم ولی از یادم نرفته
دارم از گریه می میرم
کجای غصه ای؟
چی شد که
دست خودم نیست,دلتنگیست همه ی این شعر
دست خودم نیست,تو نیستی
فردا مرده
بگو کجای این شعر فاصله بگذارم... منی که ته خط رسیده ام
از انگشتانم شروع کردی
آرام آرام
بالا خزیدی
در یاخته هایم رخنه کردی
یادم هست
بند دلت را
با میخ به سینه ام کوبیدی
خستگی هایت را
پشت به پشت
به من تکیه دادی
و من، همچنان ایستاده بودم
آری
پیچک ها
در اوج بی خبری دیوار قد می کشند.