
اگر مثل آدم خداحافظی کنی، غصه میخوری ولی خیالت راحت است!
اما جدایی بدون خداحافظی بد است، خیلی بد...
یک دیدار ناتمام است؛ ذهن ناچار میشود هی به عقب برگردد
و درست یک ذره مانده به آخر متوقف بشود. . .
انگار بروی به سینما و آخر فیلم را ندیده برق برود
یا گوشه ای از آنجا آتش بگیرد، یا هزار و یک اتفاق دیگر بیفتد
و اتفاق اصلی، که همان آخر فیلم یا خداحافظی است، نیفتد. . . !!
برای تو مینویسم، یادگاری!
یه پرنده میخری
بهش عادت میکنی
هر روز باید ببینیش
ازش مراقبت میکنی
قفسش و تمیز میکنی
اب و دونه بهش میدی
یه روز نمیرسی ببینیش!
کلافه میشی
نگران میشی
میفهمی خیلی دوسش داری !
وابسته شدی
خوبیش رو میخوای
برمیگردی خونه
با گریه قفسو برمیداری و میری
میری یه باغ خوشگل و بزرگ
پرنده رو از قفس در میاری
گریه میکنی
بوش میکنی
میبوسیش
میدونی اگه نباشه دلت تنگ میشه!!
نگرانش میشی
واسه اخرین بار نگاش میکنی، تصویرش و تو ذهنت حک میکنی .......
درگوشش زمزمه میکنی میگی این اخرین باره
همیشه بدون من تورو خیلی دوست دارم
منو ببخش که تو رو زندانی کردم
میدونم ناخواسته ناراحتت کردم، منو ببخش لطفا!
بیا برو! برو دنبال هر چیز که دوست داری برو هر جا دوست داری برو و من و تنها بزار اشکال نداره!
پرنده رو رها میکنی میره!!
میره و هیچ وقت بر نمی گرده
تو فراموشش نمیکنی
اونم برای همیشه تو رو به خاطرش میسپاره ...
رهاش کردی چون دوسش داشتی، چون تو قلبت بود
چون خواستی خوشحال باشه
دوست نداشتی زندانی و غمگین باشه
خیلی چیزارو دیر فهمیدی ولی بالاخره فهمیدی!
پرنده خیلی وقته رفته!
هر روز بهش فکر میکنی، قفس و نگاه میکنی و قلبت تاپ تاپ میزنه اون نیست
ولی یادش هست
هنوزم دوسش داری
میدونی هم جنس هم نبودید!
ولی تا اخر عمرت به یادش هستی و همیشه دوسش داری
حتی با اینکه دیدی رها شد و رفت و هیج وقت بر نگشت!
تا تو رفتی همه گفتند:
از دل برود هر آنکه از دیده برفت!!!
و در آن لحظه به ناباوری و غصه ی من خندیدند!
و کنون آه تو ای رفته سفر
که دگر باز نخواهی برگشت
کاش می آمدی و می دیدی
که در این کلبه خاموش هنوز
یادگار تو بجاست
از دل نرود ، چو از دیده برفت...!!!