دارم میروم تمام خاطرات با هم بودن را خاک کنم... ولی نمیدانم کجا... این خاک...این زمین لعنتی.... همه تو را به من یادآوری میکنند... حتی اسمان هم از بس به آن نگاه کرده ای رنگ چشمان تو را گرفته است.... نمیدانم کدام قانون طبیعت نقض شده است... که زندگیم بر محور تو میچرخد
دارم میروم تمام خاطرات با هم بودن را خاک کنم...
ولی نمیدانم کجا...
این خاک...این زمین لعنتی....
همه تو را به من یادآوری میکنند...
حتی اسمان هم از بس به آن نگاه کرده ای رنگ چشمان تو را گرفته است....
نمیدانم کدام قانون طبیعت نقض شده است...
که زندگیم بر محور تو میچرخد