دلتنگی های میترا در آلمان
دلتنگی های میترا در آلمان

دلتنگی های میترا در آلمان

دلم گرفته است

جادّه


مقصد...
مال ِ شهر ِ قصّه ی ِ بچّه گی ها ست...
دنیای ِ آدم بزرگ ها...
فقط جادّه دارد...!
 
نظرات 1 + ارسال نظر
احمد-ا 1393/02/27 ساعت 09:10

راه رفتن خوب است.همیشه خوب بوده است.همیشه به درد می خورد.وقتی که فقیری و کرایه ی تاکسی گران می شود.وقتی که ثروتمندی و چربی های بدنت با راه رفتن آب می شود.اگر بخواهی فکرکنی می توانی راه بروی . اگرهم بخواهی ازفکر خالی بشوی بازهم باید راه بروی. برای احساس کردن زندگی در شلوغی خیابان ها باید راه بروی و برای ازیاد بردن آزار و بی مهری مردم بازهم باید راه بروی .وقتی جوانی. وقتی پیری. وقتی هنوزبچه ای .هر توقف یعنی یک چیزخوشمزه. وبرای توقف بعدی باید راه رفت .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد