راه رفتن خوب است.همیشه خوب بوده است.همیشه به درد می خورد.وقتی که فقیری و کرایه ی تاکسی گران می شود.وقتی که ثروتمندی و چربی های بدنت با راه رفتن آب می شود.اگر بخواهی فکرکنی می توانی راه بروی . اگرهم بخواهی ازفکر خالی بشوی بازهم باید راه بروی. برای احساس کردن زندگی در شلوغی خیابان ها باید راه بروی و برای ازیاد بردن آزار و بی مهری مردم بازهم باید راه بروی .وقتی جوانی. وقتی پیری. وقتی هنوزبچه ای .هر توقف یعنی یک چیزخوشمزه. وبرای توقف بعدی باید راه رفت .