دلتنگی های میترا در آلمان
دلتنگی های میترا در آلمان

دلتنگی های میترا در آلمان

دلم گرفته است

پنهان

در دستم،
شاخه گلی به رنگ غروب
در دهانم،
پنجاه و سه ترانۀ عاشقانۀ شمس
در دلم،
چیزی که پنهان کردنش کار هر کسی نیست

چگونه طبیعی باشم؟
با این بی‌قراری بی‌مهار
و این‌ عاشقانۀ بی‌قرار،
که اگر دهانم را ببندم
از چشم‌هایم سرریز می‌کند.

معرفت

بر رفیقان ، این زمان، دل را مَبَند،

گرمی دل را به تاراجت دهند....
می فروشند آن دلِت را، نَه به قیمت .....بلکه ارزانت دَهند!....

من رفاقت را تمامش کرده ام بر دوستان !!
در خَمُ و پیچ رفاقت بوده ام آبِ روان!!
چون رسید نوبت به آن ها من ندیدم با مَرام !!!!!!

چون بپرسی معرفت از آن همه بی معرفت گویند به تو:
سَر بریدند این زمانه مَردُمَش !!
با وفایی بس عجیب است در میانِ ساکنش !
باز کن آن چَشمِ زیبایت ببین؛
بی دلیل از تو نوشتم شعری از دلتنگیم.....

میکنم تقدیمِ تو این شِعرَکم را ای عزیز؛
تا بماند تا ابد در خاطِرَت ،
رد پایی از مَنِ با معرفت!

آن شب

‫آن شب

در تاریکی درها و دیوارها

وقتی چشم را چشم نمی دید،

دستم که به طاق مژگـانت رسید

با خیالِ تقدیـر، چشمهایـم خیس شد.

و هنگام که لبهایم رخصت بوسه میکردند

دستم با لمس لب های تو، عهـد کرد

تقدیـر را روی زانوهـــایش

نشانِ چشمهـایم بدهد

اصلاً مى دانى عشق چیست؟

مى دانى عشق چیست؟

من عاشق تو هستم
عاشق چشمانى که اقیانوسى از آرامش را در خود دارند
عاشق دستانى که خداوند، نوازش را با الهام از آنها معنا کرده است
و عاشق لبخندى که زیبایى را تمام و کمال به تصویر مى کشد
...
دوستت می دارم
اصلاً می دانی عشق چیست؟
من عاشق تو هستم
عاشق زمینى که بر روى آن خرامان خرامان راه مى روى
عاشق گناهى که ارتکابش با تو مى تواند زیباترین خاطره ى هر آدمیزاده اى باشد
و عاشق نسیمى که عطر تو را با خود به همراه مى آورد!
...
دوستت می دارم
اصلاً مى دانى عشق چیست؟
من عاشق تو هستم
عاشق قلبى که براى عاشقى در سینه ات مى تپد
عاشق محبتى که در کلامت موج مى زند
و عاشق تصورى که از زندگی در ذهن امیدوارت داری!
...
دوستت می دارم
اصلاً چه لزومی دارد بدانی عشق چیست؟
می خواهم به اندازه ای که تو باید عاشقم باشی هم دوستت داشته باشم
بگذار فردا که خاک و خاکستر شدم هر دلداده ای که شعرهای مرا می خواند
زیر لب با خود بگوید: او یک دیوانه بود!

چشمانِ تو

‫بیهوده خـودت را سـرزنش می کنی!
من قلبم را به چشمانِ تو باخته ام
پیـوسته در هوایت راه می روم
با عطـرت نفس می کشم!
و جهانم...
تنهـا درمواجهه
با لبخند توست
که شکل می گیرد!
مگــر می شود
عاشقت نباشم
وقتی جانم
در دستانِ
توست؟!

تسکین

‫و ناگهان در نبودن ها
هیچ تسلایی نمیابی
نه پیراهنی فراموش شده ، آویخته در کمد
نه یک کتابِ نیمه باز ، کنارِ تخت
نه آن چمدانِ کهنه ی زیرِ پله ها
... نه چروک پرده ای
نه قلم و دفتری افتاده زیرِ مبلِ سبزِ
نه بویِ عطری
نه خطی‌
نه شعری
نه خاطره ای
نه حتی عکسی‌
کدام عکس تسکینت میدهد وقتی‌ کسی‌ در آن نمی‌‌خندد ؟؟


نفــس

دوست داشتنت ،
هــوس نیست . . . کـه بــاشـد و نبــاشـد !
نفــس اسـت . . .
تا بـــــــاشم . . .
تـــــــا باشـــــــی

"تنهایی

اونکه میخواست منو بفهمه . . .
نتــــــــــــونست !
اونکه میتــــــــونست بفهمه. . .
نخــــــــــواســـت! !
این شد که "تنهایی" تمـــــــــــام قد منو بلعید

من لبریزم

‫آدمها رو شاید بتونی فراموش کنی به سختی.......
ولی خودمونیم خاطرات تا آخر عمر همراه مون هستند.....
بعضی خاطرات یه بغضی همراهشونه که:
هیچ وقت به گریه تبدیل نمیشه...
من لبریزم از این خاطرات

آدمهای شکسته

‫آدمهای شکسته دو دسته اند:
آنهایی که یهویی از دست یک نفر افتاده اند...
آنهایی که یواش یواش از دست همه ترک برداشته اند

ای کـاش

‫هـمه ی دل نـگرانـی هایـم مثـل تمـامی زن هـایی اسـت
که تـو می شـناسی ..
شـاید کمـتر . شـاید بـیشـتر !
دل نـگرانـی هایـی که
گـاهی مـرا تا سـر حد بـی خود شـدن می بـرد !
و گاهـی هم بـاز نمـی گردانـد ... !
از نبـودنت مـی ترسـم ..
از بودنـت دلهـره دارم ..
و باز هـم می مـانم مـیان بـودن و نبـودن تو ... ؟
ای کـاش می شـد
لیـلی ات بـاشم

یکـــ روز مـی‌ بـوسـمــتـــ ...

یک روز می‌بوسمت!
یک روز که باران می‌بارد، یک روز که چترمان دو نفره شده،
یکـ روز کـــه هـــمــه جــــا حسابی خــیـــس است،
یکـ روز کـــه گونــه‌هایت از سرما ســُـرخِ ســُرخِ،
آرام‌ تـــر از هـــر چــــه تصـوُرش را کـــُنــی،
آره . . . یکـــ روز مـی‌ بـوسـمــتـــ ...

«بوســــــه»

‫با «بوســــــه» اَگر میشُد آدَمــ ــ ـ کُشـت ، "صُلح" تِراژِدىِ بــُزُرگى میشُد 

مــثــــلا" آغـــــوش تـــــــو !


‫جـــایــی بـایـــد باشــــد

غــیــر از ایــــن کـــنــج تـــنــهـــایـــی !

تــــا آدمــــ گــــاهـــی آنــــجـــا جــــان بــــدهــــــد !

... مــثــــلا" آغـــــوش تـــــــو !

جـــــان مـــیـــدهد برای جــــــــــــــــــــــــ ــــــان دادن

سلامتی اونایی...

به سلامتی اونایی که این روزها زندگیشون شده...
یه پنجره نیمه باز بارون زده..
یه پیک مشروب..
یه نخ سیگار..
یه موزیک ویرانگر...
و دیگر هیچ!!!